فیلمسازی از یک خودپرسش‌گری شروع می‌شود | پایگاه خبری صبا
امروز ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۱۹:۳۹
سید مرتضی فاطمی در گفت‌وگو با صبا:

فیلمسازی از یک خودپرسش‌گری شروع می‌شود

کارگردان فیلم «بی‌مادر» از ساختارهای تمهیدی در فیلم خود گفت و اظهار داشت: من فکر می‌کنم فیلمسازی از یک خودپرسش‌گری شروع می‌شود. یعنی یک سوال از خودت می‌پرسی، اگر آن سوال برایت مهم باشد، سعی می‌کنی به جواب برسی.

[عکس‌ها: سیدسجاد رازیان- باشگاه فیلم و عکس صبا]
[فایل گفت‌وگوی ویدئویی باشگاه فیلم و عکس صبا را از اینجا ببینید]

 

به گزارش خبرنگار سینما صبا، دو سال پیش فیلم «بی‌مادر» به کارگردانی سیدمرتضی فاطمی و تهیه‌کنندگی علی اوجی و محمدرضا مصباح در بخش سودای سیمرغ جشنواره فیلم فجر حضور داشت. موضوع فیلم «بی‌مادر» زندگی آرام یک زوج است که با پا فشاری یکی از آن‌ها روی تصمیم‌اش، ناخواسته وارد آزمایش‌ها و دو راهی‌ها و مخاطرات اخلاقی می‌شود. انسان چیزی را به دست نمی‌آورد مگر اینکه چیزهایی را از دست بدهد و هر تصمیمی بهایی دارد که باید پرداخته شود. در این راستا کارگردان فیلم «‌بی‌مادر» در گفت‌وگو با خبرنگار سینما صبا، به جهانِ روایی و محتوایی اثر می‌پردازد.

***فیلم «بی مادر» اولین فیلم بلند سینمایی شماست و چیزی که ما با آن مواجه هستیم، عجیب است. دو فضای بورژوایی داریم که یک طرف اگزوتیک است، پژمان جمشیدی از یک سمت و از طرفی هم خانواده امیر آقایی و میترا حجار که این‌ها قرار است با یکدیگر تقابل کنند. چه روندی طی شد تا شما را به این فضا رساند و پشتوانه‌ آن از لحاظ ذهنی چه بوده است؟ چه سلیقه و کشش‌هایی شما را به ساخت این فیلم رسانده است؟

– ماجرا به این شکل نیست که من با نگاه طبقاتی این فیلم را ساخته باشم، یعنی یک طبقه را مقابل طبقه‌ دیگر قرار دهم و درام شکل بگیرد. ماجرا از اینجا شروع شد که حین مطالعه‌ کتابی به نام «عدالت چیست»، برای من یک پرسش اخلاقی پیش آمد که طی آن برپایی یک دادگاه در ایالات متحده به مدت ۱۵ سال طول کشیده بود. یک مقدار داستان دادگاه آنجا با ما فرق دارد اما اینکه آنقدر طول کشیده بود نشان می‌داد که ابعاد پیچیده‌ پرونده زیاد است. اما به‌طور خلاصه مسئله این بود که وقتی قراردادی امضا شده و بعد از امضای قرارداد احساساتی در آن قرارداد دخیل شده، ما از لحاظ اخلاقی و فلسفه‌ اخلاق تا کجا باید به آن قول و قرار متعهد باشیم؟ این سوال تبدیل به جرقه‌ اولیه شد. سپس به جهان آدم‌های فیلم و طبقاتی که دیدید، رسیدیم. اما همانطور که گفتم من از طبقات اجتماعی به آدم‌ها نرسیدم. من فکر می‌کنم فیلمسازی از یک خودپرسش‌گری شروع می‌شود. یعنی یک سوال از خودت می‌پرسی، اگر آن سوال برایت مهم باشد، سعی می‌کنی به جواب برسی. به علاوه‌ اینکه جواب را نباید در اختیار مخاطب قرار بدهی، وظیفه‌ تو در فیلمسازی پرسیدن آن سوال است. این تمام فرایندی بود که طی شد.

***به‌نظر می‌رسد ایده‌ اولیه‌ این فیلم، از یک دغدغه‌ روز می‌آید. آن اتفاقی که در این خانواده می‌افتد و تصمیمی که می‌گیرند تا آن خانم را به خانه‌شان دعوت کنند، اتفاقی است که ما در حال حاضر بیشتر درباره‌ی آن می‌شنویم. آیا شما دست روی ایده‌ی روز گذاشتید؟

– ببینید حقیقت این است که من نه به امروز، نه به گذشته و نه آینده فکر نکردم! اگر می‌خواستم برای دغدغه‌های روز بسازم، از نظر من با توجه به اتفاقاتی که در جامعه می‌افتد، حداقل پنجاه فیلم اولویت بیشتری نسبت به فیلم بی‌مادر دارد. من سعی کردم روی موضوعی کار کنم که زمان‌مند نباشد، قابل فهم برای عامه باشد و لوکال نباشد. یعنی این اتفاقات اگر در هر نقطه‌ای از دنیا بین این کاراکتر‌ها پیش می‌آمد همین شبکه از روابط کار کند.

***به شکلی هست که انگار ایده‌ مطرح نبودن زمان در فیلم، در بحث مکان هم تسری پیدا کرده است. یعنی آن خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، چه پژمان جمشیدی و چه امیر آقایی، هم از لحاظ زمانی و هم مکانی این فیلم از فضای واقعی ما خارج است…

– داستان کمی از آنجا نشات می‌گیرد که ما سعی کردیم در طراحی کار، به خصوص در طراحی صحنه، چیزی را بدون فلسفه نگذاریم. هرچند از نظر ما اول درام و قصه اولویت دارد و بقیه چیز‌ها زیرمجموعه‌ آن است. اما پشت همه‌ این‌ها باید فلسفه وجود داشته باشد. به هرحال سعی کردیم چیزی را بی‌دلیل به کار نبریم. شاید رمزگشایی و نشانه‌شناسی آن هدف من نبوده و قرار نیست همه‌ی مخاطبان متوجه آن شوند اما اگر مخاطبی یک تابلویی در فیلم دید و بعد درمورد آن متوجه شد که در زیرمتن آن ارتباطاتی با فیلم وجود دارد، همان یک نفر برای من ارزش دارد.

***حال اگر بخواهیم از این ساختارهای زمانی و مکانی و روایت عبور کنیم، به شخصیت و بازی می‌رسیم. تعامل با بازیگرها و ‌خصوصا بازی متفاوتی که پژمان جمشیدی در آن فیلم دارد، به چه شکل بوده است؟

– خیلی تعامل خوب و با صفایی داشتیم. در یک فرصت خیلی کوتاه، در دل ماجرای کرونا که ما دوستانمان را از دست می‌دادیم و حال روحی‌مان خوب نبود، همکاری خوبی را تجربه کردیم. انرژی بازیگران و عوامل پشت دوربین بسیار بالا بود. بزرگترین چیزی که در خاطر من هست، میزان انرژی‌ است که پردیس پورعابدینی برای ایفای نقش خود گذاشت. سکانس زایمان را فراموش نمی‌کنم که بعد از بازی آن، با چه حال و چه مقدار از دست دادن انرژی مواجه شده بود… پژمان که واقعا در برخی سکانس‌ها، حتی اگر من راضی می‌شدم اما او راضی نبود و درخواست برداشت دوباره داشت. درصورتی که همه چیز خوب بود اما کار و نقش برایش مهم بود چون برای جایگاهی که به آن رسیده زحمت کشیده و ارزش قائل است… امیر آقایی که همیشه حرفه‌ای است و میترا حجار عزیز و بطور کلی مجموعه بازیگران و عوامل مجموعه‌ درستی بود.

*** انتخاب پژمان جمشیدی برای این کار به چه شکل بود؟

-فیلم ما و «علفزار» همزمان در جشنواره‌ چهلم اکران شد و همزمان با هم وارد پیش تولید و تولید شدیم. اولین نقش جدی پژمان جمشیدی در «بی‌مادر» و شکاندن آن تابو که فکر می‌کردند پژمان صرفا می‌تواند کمدین خوبی باشد بود. به‌نظر من پژمان در این فیلم خیلی متفاوت و درخشان است.

***اکتی که پژمان جمشیدی در این فیلم دارد این احساس را در مخاطب ایجاد می‌کند که دوباره با یک فیلم رئالیستی اجتماعی روبرو شده‌ایم. من می‌خواستم بدانم که داد و فریاد زدن در یک فضای چرک، سینما را به این فضا نزدیک می‌کند؟ تعریف شما چیست؟

-اگر پژمان فقط داد و فریاد می‌زد و صرفا همین‌ها می‌بود، آن فیلم، فیلم من نبود و خیلی‌های دیگر می‌توانستند آن را بسازند. کاراکتر من در عین حال که می‌تواند طمع و تعصب‌های به جا و بی‌جا داشته باشد، مانند همه‌ انسان‌ها می‌تواند مهربان، آینده‌نگر و بخشنده باشد. از نظر من اگر انسان مجموعه‌ای از خصایص خوب و بد بود، آن انسان رئال‌ترین و طبیعی‌ترین انسانی است که می‌توان به تصویر درآورد. شما به عنوان کارگردان دو وظیفه دارید، فلسفه‌ای را تبدیل به داستان و روانشناسی را تبدیل به اکت و بازی کنید. از نظر من روانشناسی انسان‌ها به این شکل است که تمام ما نیمه‌ای از روشنی و نیمه‌ای از تاریکی هستیم. نقش کاراکتر پژمان در این فیلم از نظر من یک نقش رئال است اما اینکه آیا هر کسی در فیلم‌های دیگر این شکلی بود من آن را یک بازی رئال در یک فضای رئالیستی می‌دانم، خیر لزوما اینطور نیست، اما به کارگیری چنین کاراکتری را هم نقد نمی‌کنم. بالاخره شما برای درام قواعدی دارید و ملزوماتی دارید که برای شکل‌گیری آن نیاز دارید در یک قسمت‌هایی اغراق کنید. من در درام‌نویسی تلاش کردم که از قواعد قهرمان و ضدقهرمان زیاد استفاده نکنم اما شما وقتی می‌خواهید قهرمان و ضدقهرمان شکل بگیرد، نیاز دارید که اگزجره کار کنید تا درام شکل بگیرد. حرف من این است که اگر هم کسی در فیلمش این کار را کرد، این برداشت را نداشته باشیم که او عناد و یا خودبرتربینی نسبت به آن طبقه دارد. این شاید به‌خاطر قواعد درام است.

***اساساً تعریف شما از رئالیسم اجتماعی این دوران چیست؟

-نگاه من این است که هنر کار مشترک خدا و انسان است و از قضا هرچقدر دست انسان در آن کمرنگ‌تر باشد، کار هنرمندانه‌تر است. هرچیزی در کاراکترها و انسان‌ها که به خلقت و سرشت آن‌ها نزدیک‌تر باشد از نظر من بیشتر رئال‌ است. اجتماعی هم کلمه‌ اضافه‌ای است. رئالیسم دارد کار خودش را می‌کند، انسان در اجتماع انسان می‌شود و در جزیره اصلا انسان نیست. اما محل نزاع و اختلاف آنجایی‌ست که هر کس با یک نگاه و جهان‌بینی متفاوتی به انسان نگاه می‌کند. قاعدتا هرکس چیزی خلق می‌کند نزدیک‌ترین حالتی است که از باور و ذهنش نسبت به جهان انسان دارد.

***در مورد جهان‌بینی گفتید. شما از یک فضای رسانه‌ای و مطبوعاتی هستید. یعنی فضای کاری شما در ابتدا این بوده و بعد سمت فیلمسازی آمده‌اید. چقدر این فضای رسانه در ساخت فیلم بی‌مادر دخیل بوده است؟

-تجربیاتی که در کار روزنامه‌نگاری و رسانه کسب می‌کنید مثل یک بانکی می‌ماند که مخزن تو را تا سال‌ها پر می‌کند. اصلا نمی‌توان این را رد کرد اما لزوماً به این معنی نیست که فیلم «بی‌مادر» متاثر از آن است. اتفاقا فکر می‌کنم این فیلم، از جریان رسانه‌ای و کارهای رسانه‌ای من خیلی دور است. در ناخودآگاه من تمام آن تجارب وجود دارد اما این فیلم چیزی برعکس تمام تجربیات گذشته‌ من است.

***حتی خارج از رسانه؟

-خیر. ببینید ظاهر فیلم باطن فیلمساز است و امکان ندارد چیزی غیر از جهان تو باشد. مگر اینکه تو صرفاً یک اپراتور باشی و با یک متنی مواجه شوی و بخواهی آن را بسازی. اما اگر قرار است بنویسی، بسازی و تالیف کنی نمی‌توانی خیلی از جهانت فرار کنی. من خیلی زیاد دوران رسانه‌ای خود را دوست دارم و سینما را رسانه و پیام می‌دانم و حتما به من کمک کرده اما خیلی مرتبط با فیلم بی‌مادر نیست.

***فیلم چقدر برگرفته از زندگی شخصی شماست؟ و یا صرفاً همان مطلبی بود که خوانده بودید؟

درست این است که فیلم نباید متأثر از زندگی شخصی باشد. باید متأثر از زندگی دیگران باشید. چون اگر یک فیلمی متأثر از زندگی شخصی من باشد، کاراکتر محمود، مهناز و همه‌ی کاراکترها همان من می‌شود. شما باید متأثر از زندگی تمام آدم‌های پیرامونت باشید. و هر کدام یک رنگی داشته باشد. فیلم «بی‌مادر» به نگاه من به جهان اطرافم نزدیک است. به همین علت است که ضدقهرمان ندارد چون من نسبت به ذات انسان در نهایت خوش‌بین هستم و از نظر من انسان بد وجود ندارد، کنش و فعل بد در انسان وجود دارد. اما در کنارش خصایل زیاد و مثبت وجود دارد که اگر انسان به سمت آن هدایت شود، اتفاقات بهتری می‌افتد.

 

محراب توکلی

@Mehrab۹۳۹۴

 

 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است