چهره پردازی غیر واقع گرایانه در سینمای ایران | پایگاه خبری صبا
امروز ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۰۴:۵۹
صبا گزارش می دهد:

چهره پردازی غیر واقع گرایانه در سینمای ایران

فیلم که آغاز می‌شود اگر کمی نگاه را از بازیگر و بازی و فیلمنامه و داستان بگیریم، زاویه‌های دیگری که با بودنشان فیلم شکل گرفته، برایمان قابل دیدن می‌شود. مثل زاویه‌بندی‌های فیلمبرداری یا همان قاب‌بندی، طراحی صحنه و لباس، نورپردازی و چهره‌پردازی. از همه این زوایه‌ها اگر گذر کنیم از این آخری یعنی چهره‌پردازی نمی‌توانیم به آسانی عبور کنیم. در حالی که در سینمای جهان هر روز تکنیک تازه‌ای برای این‌که رسیدن به چهره‌پردازی واقع‌گرایانه ابداع می‌شود چهره‌پردازی در سینمای ایران به سمت غیر واقعی شدن می‌رود اما در این میان چهره‌پردازانی نگران حال و آینده گریم در سینمای ایران هستند.

 مهرداد میرکیانی، مهین نویدی و امیر ترابی، سه چهره‌پرداز نام‌آشنای سینما از این دغدغه‌ها و جایگاه گریم واقع‌گرایانه در سینمای ایران می‌گویند.

امیر‌ترابی:بازیگر را زیر پروتز دفن نکنید

برای گفتن از گریم و چهره‌پردازی بد نیست از ذهنیت مردم درباره این هنر آغاز کنیم. به نظر می‌رسد تصور اکثرمردم از گریم این‌ است که گریم یعنی تغییر بزرگ در چهره، یعنی یک چهره را به چهره‌ای دیگر تبدیل کردن.

به نظرم بد نیست همین‌جا بیاییم و نگرش خود را کمی بروزتر کنیم.
مردم باهوش‌تر شده‌اند و چهره‌پردازی واقع‌گرایانه بر دلشان بیشتر می‌نشیند. دیگر زیاد
دوست ندارند فردی را در قالب فردی دیگر ببینند. ‌ترجیح مخاطب سینما این است که
بازیگر را با چهره‌پردازی درست کمی جوان‌تر یا کمی پیرتر ببیند نه این‌که آن فرد
را فردی دیگر ببیند. شاید اشتباه کنم ولی تصورم این است که روز به‌روز هوشمندی
انسان بیشتر می‌شود و این هوشمندی باعث می‌شود بیننده من، یعنی فردی که نگاه به
چهره‌پردازی یک کارآکتر دوخته است، ‌ترجیح دهد فون به‌کار گرفته شده برای گریم را
نبیند، بلکه تاثیر فون را ببیند.

در فضای چهره‌پردازی سینما به نظر می‌رسد همچون گونه‌های
مختلف سینمایی، ژانرهای متفاوت گریم وجود داشته باشد که هر کدام از این گونه‌ها،
به طبع نوع خاص چهره‌پردازی را می‌طلبد، چهره‌پردازی در فضای سینمای وحشت با
سینمای رئال تفاوت‌های خود را دارد و اما با تمام این گفتن‌ها، نوع چهره‌پردازی
این ژانرها در سینمای ما با سینمای مثلا غرب متفاوت است. در سینمای تاریخی ما خط و
خطوط گریم نمایان است اما در همین زمان در آن‌سو، در سینمای غرب که ما کم هم به آن
توجه نداریم این نوع چهره‌پردازی اصلا انجام نمی‌شود.

بنده چهره‌پرداز کارهای تاریخی نیستم. درمورد گریم تاریخی،
گریمور تاریخ کار، باید صحبت کند. فقط می‌توانم بگویم اگر روزی بخواهم چهره‌پردازی
با سبک تاریخی انجام دهم، همان‌طور که فیلم‌های واقع‌گرایانه را گریم کرده‌ام در آثار
تاریخی هم به دنبال واقع‌گرایانه بودن هستم. چه ایرادی دارد ما تاریخ را هم واقعی‌تر
نشان دهیم؟ نمی‌گویم قصه‌گو نباشد، قصه زیباست اما می‌توان برای سینمای قصه‌گو نیز،
چهره‌پردازی انجام داد که مخاطب حس کند به آن نزدیک است و قصه‌گو بودنش پررنگ
نباشد. حداقل تصور من این است که مخاطب امروز، چهره‌های واقع‌گرایانه را بیشتر به
تماشا می‌نشیند. البته این نظر من در جایگاه چهره‌پرداز است و قصد زیر سوال بردن
سینمای تاریخی را ندارم. با شما هم‌سلیقه هستم، می‌گویم چهره‌پردازی حتی در فیلم‌های
تاریخی می‌تواند به گونه‌ای و به شیوه‌ای صورت گیرد که مثلا بیننده خط چشم روی
صورت یک مرد نبیند آن هم با این توضیح که آن مرد مصری است یا ریش عجیب و غریب بر
چهره کاراکتری دیگر مشاهده نکند. به سمت واقع‌گرایانه بودن برویم، مخاطب باورمان
می‌کند.

سینمای جهان مدت‌هاست به چهره‌پردازی واقع‌گرایانه می‌پردازد
اما ما هنوز این چهره‌پردازی را برتر نمی‌دانیم.

سینمای ایران، بسیار به سینمای‌ هالیوود نگاه می‌کند، یعنی سعی دارد که به آن برسد. حال چقدر دور یا نزدیک به آن دنیاست، بماند ولی وقتی این قصد را داریم به نظر می‌رسد باید به تکنیک‌های آن‌ها نیز توجه داشته باشیم. چهره‌پردازی محو و غیر قابل لمس در آن سینما پررنگ است. این‌جا در بسیاری از ژانرهای سینمایی گریم چنان دیده می‌شود که به‌عبارتی توی ذوق می‌زند. چرا از نظر نگاه به تکنیک گریم از دنیای حرفه‌ای سینما تا این حد دور هستیم؟

شاید این سوال شما سوال من هم باشد؛ این‌که چرا بر دیده شدن
گریم در سینمای تاریخی تاکید وجود دارد برای من هم سوال است. دلم می‌خواست فیلم‌هایی
تاریخی کار می‌کردیم که چهره‌پردازی آن‌ها از گریم فیلم‌های رئال ما نیز واقع‌گرایانه‌تر
بود تا بیننده حس نکند در حال تماشای قصه است و تاریخ را بیشتر باور کند.

با نگاه به آخرین طراحی‌های شما، می‌توان به چهره‌پردازی
فیلم «نورا» رسید که آن‌جا بر چهره نازنین فراهانی گریم نه تنها خودنمایی نمی‌کند
که گویی خود چهره نازنین فراهانی است. در حالی که تمام صورت نازنین گریم شده ولی
دیده نمی‌شود. چرا گریم بر چهره کاراکترهای سینمای ما تا این حد خودنمایی می‌کند؟

میان کارهایی که انجام دادم «نورا» از آن کارهایی است که به
چهره‌پردازی آن نمره مثبت می‌دهم زیرا از جمله آثاری است که تماما سعی شده چهره‌پردازی
در آن واقع‌گرایانه باشد. البته گاهی چهره‌پردازی می‌خواهد گریمی واقع‌گرایانه
داشته باشد اما بازیگران با ما همکاری نمی‌کنند.

 

چرا؟ چه دلیلی برای این همکاری نکردن وجود دارد؟ به هرحال بازیگری که سینما را می‌شناسد باید به فضای گریم هم آگاه باشد و به آن احترام بگذارد.

به نظر می‌رسد یک بازیگر خوش چهره باید همیشه و درهمه
کاراکترها این زیبا بودنش حفظ شود. همین می‌شود که بازیگران گاهی در چهره‌پردازی‌ها
دخیل می‌شوند و من گریمور را به سمتی می‌برند که بیشتر از آن‌که به چهره‌پردازی آن
کاراکتر در آن فیلم فکر کنم به چهره آن بازیگر و خوب شدنش دقت داشته باشم. اگر به
عنوان گریمور در برابر این خواسته بازیگر مقاومت کنیم در فیلم‌های بعدی، آن بازیگر
اجازه نمی‌دهد ما حضور داشته باشیم و اگر مقاومتی نکنیم، فیلم آن گریمی را که باید
داشته باشد، نخواهد داشت. پس اگر فیلمی گریم مناسبی ندارد، در بخش‌هایی خوب است اما
در بخش‌هایی چندان با کاراکتر تناسب ندارد، نباید این ناهماهنگی و عدم تناسب را به
گردن چهره‌پرداز انداخت.

 

چهره‌پرداز در پروژه‌های سینمایی با چه کسانی می‌تواند از نظر فنی، تکنیکی و تخصصی تبادل فکر کند؟

درست‌ترین اتفاق این است که طراح چهره‌پردازی فیلمنامه را
بخواند و سلیقه طراحی خود را مقابل آیینه گریم لحاظ کند و کارگردان ببیند. بعد از تایید
کارگردان و طراح گریم، بازیگری که قراراست با آن گریم مقابل دوربین برود هم حق
دارد نظر خود را در مورد گریم عنوان کند و بگوید که با آن گریم مقابل دوربین، راحت
هست یا خیر. در صورت وجود تفاوت در نگاه، چهره‌پرداز سعی می‌کند تا طرح گریم را تا
حدی که ممکن است به خواسته او نزدیک کند. به هرحال بازیگر حمل کننده گریمی است که
چهره‌پرداز و کارگردان به آن رسیده‌اند. در واقع، یک طراحی سه نفره شکل می‌گیرد. گریم
خوب زمانی ایجاد می‌شود که چهره‌پرداز، کارگردان و بازیگر نظری مشابه هم داشته
باشند.

 

دیده شده بازیگرانی را برای ایفای نقش در ژانرهایی مناسب‌تر می‌دانند. مثلا بازیگری را برای بازی در سینمای تجاری مناسب می‌دانند و به‌همین دلیل از بازیگر در آن فضاها بیشتر استفاده می‌شود. چرا برای گریمورها چنین اتفاقی نمی‌افتد که هر گریمور در فضای خاصی تثبیت شود و مدام در فضاهای متفاوت و دور از هم کار نکند؟

نکته درستی است، به‌حتم اثر مثبتی خواهد داشت. اخیرا در یکی
از پروژه‌های سینمایی، کارگردان دو گریمور بزرگ کشور را همزمان همراه خود دارد. یک
استاد گریم در این پروژه بخش چهره‌پردازی جلوه‌های ویژه را برعهده دارد و یک
گریمور موفق دیگر نیز بخش رئال همین داستان را طراحی کرده است. من این کارگردان را
تحسین می‌کنم زیرا در صحیح‌ترین شکل ممکن از دو چهره‌پرداز استفاده کرده است.

 

یعنی این درست‌ترین روش است؟

درست که هست اما با توجه به بضاعت سینمای ما این‌گونه انتخاب‌ها به تهیه‌کننده متمول‌تری نیاز دارد.

 

ولی پروژه‌های سینمایی هم داشته‌ایم که هزینه سنگینی داشته اما چنین نگاهی وجود نداشته. منظورم این است که انگار تنها تمول تهیه‌کنند ملاک نیست.

بله ولی این تفکیک‌ها در چهره‌پردازی‌ها به خود چهره‌پردازان
ما نیز کمک می‌کند که در جایگاه واقعی خود جای گیرند. مثلا من چهره‌پرداز تاریخی
خوبی نیستم. این را بلند می‌گویم که بلند هم ثبت شود اما فکر می‌کنم در گریم‌ها و
چهره‌پردازی‌هایی که به سمت پیری و جوانی حرکت می‌کند، آن هم از جنس واقع‌گرایانه،
چهره‌پرداز بهتری هستم. این را گفتم تا به این‌جا برسم که اگر همه ما، ذره‌بین را
بر عملکرد و توانایی خود قرار دهیم و بدانیم کجا می‌توانیم بهتر باشیم و در همان
مسیر حرکت کنیم، چهره‌پردازی رشد بهتری خواهد داشت و اشتباهات کمتری هم در آن دیده
خواهد شد.

 

آیا می‌توان از صحبت‌های شما این‌طور برداشت کرد که هرقدر چهره‌پردازی به سمت واقع‌گرایی برود، بهتر خواهد بود؟

دنیای سینما به سمتی می‌رود که چهره‌پردازی واقع‌گرایانه داشته
باشد. چهره‌پردازی دو فیلم راهمیشه مثال می‌زنم. دو اثر که اگر اشتباه نکنم محصول
سال ۲۰۰۹ هستند و دو نمونه چهره‌پردازی کهنسال نمایی در آن‌ها لحاظ شده است. یکی
فیلم «بنجامین باتن» و دیگری فیلم «ریدر» است که چهره‌پردازی «ریدر» از نگاه من،
بهتر از« بنجامین باتن» است چون فیلم واقعی‌تری است اما از لحاظ چهره‌پردازی به «ریدر»
جایزه اسکار چهره‌پردازی ندادند و اسکار به «بنجامین باتن» رسید. تاکید کنم چهره‌پردازی
رئال این نیست که هرگز در آن از جلوه‌های ویژه استفاده نشود بلکه باید درست استفاده
شود. در فیلم «بانوی آهنین» با بازی مریل استریپ چهره‌های مختلف و در سنین متفاوت مارگارت
تاچر را بر صورت مریل استریپ، دیدیم. قصد این نبود که صد در صد مارگارت تاچر را
ببینیم، قصد این بود که مارگارت تاچر را بر صورت مریل استریپ ببینیم. حتی دندان کج
مارگارت تاچر هم بر صورت مریل استریپ دیده می‌شد و علاوه بر آن به کمک جلوه‌های
ویژه برای مریل استریپ در زاویه‌های متعدد و گوناگونی غبغب گذاشته شد. در این‌گونه
آثار باید از جلوه‌های ویژه در گریم استفاده کرد. باید از قطعه سازی استفاده برد. استفاده
از پروتز به‌کار می‌آید اما گاه دیده شده که چهره‌پرداز با نقاشی هم توانسته به
نتیجه مورد نظر برسد. بنابراین حتما لازم نیست بازیگر زیر پروتز و ماکس دفن شود.
می‌توان قطعات ظریفی را در طراحی به‌کار گرفت. نباید گریم آن‌قدر دور از واقع‌گرایی
باشد که ذهن مخاطب را به غیرواقعی بودن روایت بکشد و به مثل مانعی جلو دیده شدن
فیلم را بگیرد. این‌جا بد نیست به نورهای مورد استفاده در فیلم هم اشاره کنیم. نور
هم می‌تواند همراه خوبی برای گریم باشد و هم این‌که همراه خوبی نباشد و گریم را بد
جلوه دهد که این اتفاق در سینمای ما چندان هم کم رخ نمی‌دهد. گاهی وقتی فیلم بر
پرده سینما به نمایش در می‌آید ناگهان با وضعیتی مواجه می‌شویم که فون روی صورت بازیگر
خیلی پر رنگ خودنمایی می‌کند. این اساسا مشکل چهره‌پرداز نیست، به نحوه نورپردازی
بر می‌گردد. پیش آمده که من چهره‌پرداز بر صورت بازیگر اصلا فون نزده‌ام ولی
نورپردازی به شکلی انجام شده که گویی بر چهره بازیگر فون زده شده است. البته هستند
همکارانی که از فون‌های غلیظ و رنگ‌هایی نمایان در چهره‌پردازی استفاده می‌کنند.
به این دوستان باید گفت می‌توان فقط رنگ صورت بازیگر را بازسازی کرد آن هم برای
حفظ راکورت، نه برای تغییر رنگ پوست.

 

اگر بخواهید در سینمای ایران به یک نمونه طراحی و اجرای درست گریم اشاره کنید، بی‌نقص‌ترین چهره‌پردازی را در کدام فیلم می‌دانید؟

بین آثار خودم چهره‌پردازی «نورا» را قبول دارم که نازنین
فراهانی این نقش را بازی کرده. البته باید فیلم اکران شود تا به نتیجه قطعی برسم. در
این اثر برای اولین‌بار هیچ پودری بر صورت بازیگر زده نشد. نباید همیشه فکر کرد با
پودر باید رفله نوری را گرفت. می‌شود رفله نوری را فیلمبردار با تکنیک خود کم کند.
در آثار دیگر سینمای ایران، چهره‌پردازی فیلم «جدایی نادر از سیمین» را یک گریم
تمام عیار و بی‌نظیر می‌دانم.

مهرداد میرکیانی: وقتی تخصص نداریم، جایزه ندهیم!

نمی‌توان درباره چهره‌پردازی در سینما سخن گفت اما از
مهرداد میرکیانی حرفی نزد. مهرداد کیانی چهره‌پرداز ده‌ها اثر سینمایی است که از میان
آن‌ها می‌توان به «شوکران»، «صورتی»، «رقص در غبار»، «به‌نام پدر»، «چهارشنبه سوری»،
«گیلانه»، «‌خون‌بازی»، «کلاه قرمزی و بچه نه نه» را نام برد.

این چهره‌پرداز باسابقه از نگاه نه چندان تخصصی به چهره‌پردازی
در داوری‌های جشنواره‌های سینمایی ایران گله دارد و می‌گوید: جایزه دهندگان جشن‌های
بزرگ سینمای ایران یک جشن برگزاری می‌کنند نه یک جشنواره و ملاک‌های تخصصی نگری آن‌ها
قابل تامل است.

وقتی سخن از نگاه سینماگران امروز به چهره‌پردازی واقع‌گرایانه
می‌شود، ‌مهرداد میرکیانی محکم می‌گوید: حرفی ندارم، این‌که بخواهم در مورد چهره‌پردازی
واقع‌گرایانه صحبت کنم هیچ فایده ندارد. همین که با این نگاه طراحی و اجرا گریم می‌کنم
خود گواه است و نظرم را در مورد گریم رئال نشان می‌دهد.

وی درادامه با تاکید بر این‌که وقتی به این سبک چهره‌پردازی
اعتقاد داشته باشی با همین روش نیز کار می‌کنی، اضافه می‌کند: چهره‌پردازی‌هایم واقع‌گرایانه
که هست هیچ، بسیار به سیستم زندگی روزمره مردم هم شبیه است. هیچ کدام از کارهایم
به شکلی نیست که گریم درشتی داشته یا به اصطلاح خودم از فیلم جلوتر باشد. در مورد چهره‌پردازی
نباید حرف زد، حرف زدن مثل ادعا کردن است، روش کار فرد، نظر وی است.

وقتی از او می‌پرسیم چرا در سینمای جهان روز به‌روز توجه به
چهره‌پردازی رئال بیشتر می‌شود و حتی در گریم تاریخی نیز به سمت چهره‌پردازی واقع‌گرایانه
پیش می‌روند ولی در ایران نه، می‌گوید: واقعیت این است که بارها پیش آمده کارگردان‌ها
و حتی بعضا بازیگران هم تمایل به اجرای گریم‌هایی دور از رئال نشان می‌دهند. مثلا
کارگردانی یک چهره پر ازرنگ و لعاب و آرایش کرده برای کارآکتری درخواست می‌کند که
مثلا کارگر است و در یک کارخانه کار می‌کند در حالی که آن گریم در حقیقت و زندگی
حقیقی آدم‌ها اصلا مصداق واقعی ندارد. دور بودن از حقیقت در چهره‌پردازی را قبول
ندارم. بارها کارهای بزرگ سینمایی حتی تاریخی پیشنهاد داشتم ولی، چون درخواست،
همان پرداختن به چهره‌پردازی غیر واقع‌گرایانه بود پاسخم به حضور در آن پروژه‌ها منفی
بود.

وی با بیان این‌که وقتی نگاه درستی به چهره‌پردازی وجود ندارد
چرا باید در موردش اصلا گفت‌وگو کرد و حرف زد می‌گوید: منتقدان اول نگاه خود را در
مورد چهره‌پردازی ارتقا دهند بعد در موردش تصمیم بگیرند. منظور از تصمیم این است
که با نگاه به شکل جایزه دادن به چهره‌پردازان متوجه حرف من می‌شوید. گریم و صدا و…
همه را با هم جایزه می‌دهند درست مثل یک پیتزا! می‌گویم پیتزا چون شبیه آش نیست،
داخل آش را دقیق نمی شود دید ولی پیتزا را می‌توان دید. این نوع برخورد نشانگر این
است که ارزش تخصصی برای هنرمندان مشخص نیست. اصلا من نوعی چرا باید درمورد دور شدن
از چهره‌پردازی واقع‌گرایانه در سینمای ایران صحبت کنم؟ منتقد بگوید چرا گریم‌ها
به این سو می‌رود یا دراین فضا مانده است. شما عنوان کنید چرا تمام چهره‌پردازی‌های
تاریخی ما، آدم‌هایی با چشم‌های خط چشم مشکی کشیده شده هستند، مگر درگذشته همه آدم‌ها
به این ظاهر بودند؟ این‌ها را من چهره‌پرداز نباید مطرح کنم، منتقدان باید بگویند
و بنویسند. من با کارم نشان می‌دهم که چه نوع چهره‌پردازی مورد قبولم است، یک
منتقد هم باید با کارش نقد درست انجام دهد. منتقدان تنها نگاه به کارگردان و
نویسنده و نحوه بازی بازیگران دارند. من به‌خاطر کارم بسیار فیلم می‌بینم و کتاب
می‌خوانم و وارد خیلی از پروژه‌ها که به نظرم انتخابشان در چهره‌پردازی با مسیر من
فرق دارد نمی‌شوم و این زحمت من است، ولی منتقدان چرا توجه نمی‌کنند که مگر در
جشنواره‌های مختلف جهان یک پیتزا درست می‌کنند و همه را در آن جای می‌دهند؟ مگر کن
به گریمور هم جایزه می‌دهد؟ برای خودشان یک تشخیص گذاشته‌اند و می‌گویند ما بلد
هستیم در بخش فیلم و فیلمنامه جایزه بدهیم و فقط همین کار را می‌کنند یا اسکار به
بهترین فیلم جایزه می‌دهد ولی در مورد فیلمبرداری و صدا و گریم و… بخش‌های مجزا
دارد و در زمان‌های دیگر مراسم برگزاری می‌کند و برندگان خود را معرفی می‌کند. ما
هم بگوییم نمی‌دانیم و این‌گونه جایزه ندهیم. جایزه ندهیم خیلی بهتر ازاین است که
این پیتزا را درست کنیم.

مهین نویدی: ۹۰ درصد گریم‌ها در سینمای ایران بزک است!

وقتی مهین نویدی که سیمرغ بلورین بهترین چهره‌پردازی را از سی و سومین جشنواره
فیلم فجر برای فیلم
«ایران برگر» گرفته،‌ بگوید «سینمای ما از گریم
به بزک رسیده است»، دیگر باید به عمق فاجعه پی برد.

وی که معتقد است این سیمرغ دیر به او رسیده و حقش در چهره‌پردازی
فیلم‌های «بمانی» و «هیس! دخترهای فریاد نمی‌زنند» ضایع شده است درباره چهره‌پردازی
واقع‌گرایانه در سینمای ایران حرف‌های زیادی دارد که بخشی از آن را در گفت‌وگو با
صبا بیان کرد.

موضوع بحث حال و احوال چهره‌پردازی در فضای واقع‌گرایانه در سینمای ایران است. از دیدگاه شما چقدر سینمای ما در گریم واقع‌گرایانه رو به پیشرفت است؟

مگر در بیش از ۹۰ درصد سینمای ما جز آرایش و بزک چیزی هم
داریم؟ هرچند در خاورمیانه ازنظر گریم و چهره‌پردازی حرف اول را می‌زنیم ولی بسیار
راه داریم تا سینمای ما بجز آن ۱۰ درصد به سمت واقع‌گرایانه پرداختن برود. چهره‌پردازی
واقع‌گرایانه، یعنی گریم همراه با توجه به شخصیت پردازی، احوال روحی و روانی
کاراکتر در آن نقشی که قصد ایفای آن را دارد؛ نکته‌ای که خیلی کم در آثار مختلف مدنظر
چهره‌پردازان قرار می‌گیرد. البته باید تاکید کنم یکسری از بازیگران ما به گریم
درست اعتقاد دارند و به فکر بزک نیستند، یعنی هر شکلی آن‌ها را گریم کنی که با
شخصیت قصه هماهنگ باشد، می‌پذیرند ولی هستند بازیگرانی که اصلا حاضر نیستند چهره‌شان
دستخوش تغییراتی شود یا کمی از زیبایی آن‌ها کم شود. این دسته زیاد به شخصیت
پردازی روانی کاراکتر که با چهره‌پردازی می‌توانند به آن نزدیک‌تر شوند توجه
ندارند. این روزها در آثار تلویزیونی و سینمایی شاهد آرایش پررنگ آقایان بازیگر هم
هستیم، مثلا اکثرا برای مردان سایه چشم تا زیر ابرو طراحی می‌کنند یا اصلا مفهوم
این‌که داخل چشم مردان را سیاه می‌کنند نمی‌فهمم، زمانی شخصیت خاصی است که این
طراحی داخل چشم باید برایش انجام شود، مثل زمانی که قصد دارند چشم بازیگر را ریز
نشان دهند یا با این سیاهی قصد بیان نکته‌ای را دارند ولی وقتی بازیگری در حال
ایفای نقش یک مرد در شرایط عادی زندگی است، این طراحی در صورتش را نمی‌توانم برای
خود معنا کنم. بعضی مواقع فکر می‌کنم همان‌طور که به چهره پردازی‌های برتر جایزه
می‌دهند کاش به چهره‌پردازانی که با اشتباهات گریم، به قصه و بازی بازیگر لطمه می‌زنند
نیز یک المانی اهدا شود تا سعی کند دیگر مرتکب چنین اشتباهی نشود. شاید در آن
شرایط چهره‌پردازی ما نیز رشد کند و به‌جایی برسد که در جشنواره‌های اروپایی جایزه
بگیرد و درخشان باشد و محدود خاورمیانه نمانیم.

*این نوع چهره‌پردازی‌های نزدیک به آرایش، از نگاه شما برگرفته از تفکر طراح گریم آن پروژه است یا کارگردان و تهیه‌کننده و بازیگر این شرایط را ایجاد می‌کنند؟

متاسفانه در سال‌های اخیر بعضی از چهره‌پردازان ما، تنها
جنبه آرایشی را مدنظر قرار می‌دهند. البته می‌خواهم در این بخش این نکته را هم
بگویم که در چند سالی که مسئول انجمن چهره‌پردازان بودم، می‌دیدم نسل جوان چهره‌پردازی
مورد توجه قرار نمی‌گیرند و بیشتر هم این بی‌توجهی بانو‌های چهره‌پرداز را نشانه
می‌گرفت. این دور ماندن‌هایشان نیز به‌خاطر دوست بازی‌ها در دنیای سینماست. متاسفانه
سینما رابطه‌ای شده است.

*موضوعی که گویا وجود دارد و بعضی چهره‌پردازان نیز از آن سخن می‌گویند این است که نگاه درستی در داوری‌ها برای اهدا جوایز در جشنواره‌ها و جشن‌های مسابقه‌ای سینمای ما به چهره‌پردازی وجود ندارد. شما چه نظری دارید؟

من نمی‌توانم قضاوت کنم، می‌دانید چرا؟ برای این‌که خودم ۱۵
سال پیش در فیلم «بمانی» به کارگردانی داریوش مهرجویی نامزد دریافت سیمرغ چهره‌پردازی
شدم و چهار مرتبه دیگر هم درسال‌های پس از آن به‌خاطر فیلم‌های دیگر کاندیدای دریافت
سیمرغ بلورین شدم و در این سال‌ها ۶ مرتبه هم درجشن خانه سینما نامزد دریافت تندیس
شدم اما به‌خاطر مساله مردسالاری که در سینمای ما وجود دارد به سیمرغ و تندیس
نرسیدم اما ناامید نشدم، تلاش کردم و با خودم عهد کردم که باید این اتفاق دریافت
جایزه برایم بیفتد که بالاخره در جشنواره فجر سال گذشته به‌خاطر چهره‌پردازی فیلم «ایران
برگر» سیمرغ دریافت کردم. البته با آن طراحی گسترده‌ای که در آن فیلم انجام دادم
حق مسلمم بود. حال نمی‌توانم در مورد انتخاب‌های دیگر نظری بدهم، فقط می‌توانم
بگویم خودم از سال ۷۸ بارها کاندید شدم ولی به سیمرغ نرسیدم و فکر می‌کنم در سال‌هایی
که فیلم «بمانی» و «هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند» در جشنواره بودند در حق من اجحاف
شد. در «هیس» تیپ سازی و شخصیت پردازی و گریم روانشناسی در سن‌های مختلف انجام شده
بودم ولی دیده نشد البته در مورد کل آن فیلم ظلم شد و باز این ظلم به این اصل بر
می‌گردد که واقعا سینمای ما مرد سالار شده است.

هر چقدردر این سال‌ها، سینمای ما سعی می‌کند پشت سرهم ژانر اجتماعی بسازد و به ژانرهای دیگر کم‌توجه است ولی از آن سو چهره‌پردازی بسیاری از آثار ما دور ازواقع‌گرایانه بودن است.

دقیقا درست است. متاسفانه قدیم‌ها وقتی چهره‌پردازی طراح می‌شد،
یک سابقه ۱۵، ۱۶ ساله در کنار یک طراح پیشکسوت را همراه داشت، دانش او را دریافت
کرده با خلاقیت خود ادغام می‌کرد و به موقعیت طراحی می‌رسید و در این مسیر به حتم ازچهره‌پردازی
حرفه‌ای که گریم واقع‌گرایانه است دور نمی شد ولی الان شرایط خیلی متفاوت شده است.
در کلاس‌های گریم که تدریس می‌کنم بارها شده شاگردی که دو ماه هم نیست در کلاس
شرکت کرده، می‌آید و مطرح می‌کند که دیگر نمی تواند زمانش را برای حضور در کلاس‌ها
هماهنگ کند و عنوان می‌کند که سر یک پروژه سینمایی رفته است. وقتی به تصور خود
سوال می‌کنم در کنار تیم طراحی چه فردی قرار گرفته تا بیاموزد، می‌گوید: «نه! خودم
طراح چهره‌پردازی آن پروژه هستم». در این شرایط شما قضاوت کنید چه به سر چهره‌پردازی
می‌آید؟ می‌خواهید دراین وضعیت به سوی آرایش و بزک نرویم؟ هر چقدرجهان به سمت
سینمای واقع‌گرا می‌رود، چهره‌های واقعی یا تیپ سازی‌های واقعی برایش مهم و ایده‌آل
است، متاسفانه در سینما ما بجز ۲۰ درصدی که کارشان را درست می‌دانند و بجا کار می‌کنند،
مابقی جنبه آرایشی پیدا کرده‌اند.

آزاده مختاری

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است