نویسندگی کار سخت و طاقت فرسایی است | پایگاه خبری صبا
امروز ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۰۳:۱۸

نویسندگی کار سخت و طاقت فرسایی است

امیر برادران از دشواری‌ها و دردسرهای نویسندگی برای تلویزیون می‌گوید و معتقد است که اصولا نویسندگی را به عنوان یک شغل حساب نمی کنند در حالیکه نویسندگی کار سخت و طاقت فرسایی است.

امیر برادران، نویسنده مجموعه تلویزیونی «سیگنال موجود است» از نویسندگان و طنزپردازان فعال حال حاضر تلویزیون است. برادران برای مجموعه‌های «ساختمان پزشکان» و «در حاشیه» و چند سریال دیگر متن نوشته‌ است.
حقوق مولف
در دنیا برای مولف هر اثر، حقوق مادی‌و‌ معنوی درنظر گرفته می‌شود؛ یعنی آثار هنری با حفظ حقوق مادی‌و‌ معنوی آن به خواهان واگذار می‌شود. باید به این نکته اشاره کنم که این حقوق تنها حفظ نام مولف هنگام انتشار اثر نیست و شامل جلوگیری از دخل‌و‌تصرف و تحریف اثر هم می‌شود. البته فیلمنامه که طی یک فرایند و باتوجه به برداشت‌ها و سلیقه شخص دیگری (کارگردان) از اثر مکتوب تبدیل به کار تصویری می‌شود، ممکن است بازنگری‌های فراوانی در آن صورت گیرد که باعث کمرنگ شدن نقش فیلمنامه‌نویس به عنوان مولف خواهد شد. جز در مواقعی که کارگردان به‌شدت به فیلمنامه و نظرات نویسنده معتقد و پایبند باشد که در این مورد می‌توانم به فیلم درخشان «ورود آقایان ممنوع» اشاره کنم.
کمبود دستمزد نسبت به هزینه تولید
متاسفانه از قدیم یک ذهنیت غلط در مورد نویسندگی وجود داشت که اصولا آن را شغل نمی‌دانستند و فکر می‌کردند هرکس سواد نوشتن دارد می‌تواند نویسنده شود. براین‌اساس آیا هرکس فوتبال بازی می‌کند، فوتبالیست حرفه‌ای می‌شود یا هرکس می‌دود می‌تواند دونده‌ای حرفه‌ای باشد؟ نویسندگی کار سخت و طاقت‌فرسایی ا‌ست و نویسنده در خلال نوشتن، فشارهای گوناگونی متحمل می‌شود و نهایتا هم چشم یک گروه پنجاه یا صد نفری به متنی ا‌ست که او می‌نویسد. به‌نظرم با در نظر گرفتن این شرایط و هزینه‌های بسیار بالایی که برای پروژه‌های سینمایی و تلویزیونی می‌شود، رقمی که معمولا برای نگارش متن در نظر می‌گیرند بسیار پایین است. دستمزد یک نویسنده باید در حدی باشد که حداقل خیالش را از تامین معاش راحت کند و یک رفاه نسبی داشته باشد تا فارغ‌‌بال و بی‌دغدغه روی کیفیت کار تمرکز کند.
تغییرات و بازنویسی اساسی متن بدون هماهنگی نویسنده
این کار مثل تعویض قطعات اصلی یک اتومبیل بدون هماهنگی با طراح یا عوض‌کردن فونداسیون یا ستون‌های یک ساختمان بدون در جریان گذاشتن معمار است. در این مورد هم متاسفانه همان ساده‌انگاری در تعریف نویسندگی صدق می‌کند و عملا خیلی‌ها ممکن است به خودشان اجازه دهند در فیلمنامه دست ببرند. تغییر یک دیالوگ یا لوکیشن و حذف جزئیات ممکن است عملی باشد، ولی تغییر اساسی یا بازنویسی کلی، بدون درنظرگرفتن تفکر کسی که خالق اثر بوده می‌تواند خسارات جبران‌ناپذیری به کار بزند که متاسفانه مصادیق زیادی هم در این زمینه وجود دارد. اصلا چطور ممکن است کسی که توانسته با قلمش عده‌ای را مجاب کند که روی متنی سرمایه‌گذاری کنند، نتواند کمک کند که بدون کمترین لطمه، اثرش به تفکرات کارگردان یا سرمایه‌گذار نزدیک شود یا باتوجه به اشرافی که به متن دارد آنها را قانع کند؟ هر چقدر روح نویسنده در کالبد نوشته‌اش جریان داشته باشد، قطعا با اثری پویا‌تر و موفق‌تر مواجه خواهیم بود.
مقوله امنیت متن و ثبت فیلمنامه
این از مواردی‌ است که سر‌و‌کار هرکسی با آن می‌افتد و هر فیلمنامه‌نویسی ولو یک‌بار باید برای ثبت فیلمنامه مراجعه کند، بدون اینکه دقیقا بدانیم ثبت‌شدن فیلمنامه چه فایده‌ای دارد، چه احکام و حدودی برای برخورد با متخلف هست، چه مرجعی به این تخلف‌ها رسیدگی می‌کند و اصلا معیار تشخیص تخلفات چیست؟ آیا اگر یک فیلمنامه ثبت شد و ایده اولیه آن در فیلم دیگری مورد استفاده قرار گرفت، قابل پیگیری است؟ اگر یک سوژه مشابه در دو فیلمنامه متفاوت استفاده شد، اولویت با ثبت است یا ساخت؟ چطور ممکن است اسم فیلمنامه برای جلوگیری از تکراری‌بودن کنترل شود ولی موضوع و سوژه آن کنترل نشود؟ به چشم خود دیدم یکی از همکاران، فیلمنامه‌اش را با آژانس برای ثبت فرستاده بود و راننده آژانس که سرویس ظهرش دیر شده بود و تلفن نویسنده هم در دسترس نبود، خودش اسم فیلمنامه را از «گل‌های آفتابگردان» به «غازهای وحشی» تغییر داد و مورد تشویق حضار قرار گرفت. شاید یک بازنگری در این سوالات کمکی باشد به کسانی که حاصل قلم‌فرسایی‌شان در پروسه ایده تا تولید به‌سرقت می‌رود.
فرق فیلمنامه‌نویسی برای سینما‌و‌تلویزیون
البته من به‌تازگی تجربه کار سینمایی پیدا کردم، ولی فکر می‌کنم در سینما روند روایت قصه فشرده‌تر و پرمایه‌تر است. در فیلمنامه سینمایی فرصت زیاده‌گویی و توضیحات اضافه نیست و باید موقعیت‌ها به‌قدری درست چیده شود که هیچ فرصتی را برای توضیح یک موقعیت از دست ندهید و ارتباط مخاطب با فیلم را در تک‌تک لحظات حفظ کنید. برای نوشتن در تلویزیون اما باید ریتم کار را به زندگی مردم نزدیک‌تر کنید و اجازه مانور بیشتری در موقعیت‌ها و فضا‌ها دارید. به‌خصوص در سریال‌ که فضای کلی کار باید بیننده را همراه کند و مخاطب با شخصیت‌های داستان همذات‌پنداری کند.
شوراهای نظارت و سلیقه حاکم بر ممیزی
به‌شخصه با عبارت «سلیقه حاکم بر ممیزی» مشکل دارم. ممیزی (ولو سخت‌گیرانه) یک‌سری تعاریف و ساختارها است که براساس شرایط سیاسی‌و‌اجتماعی هر کشور شکل می‌گیرد. در اصل ممیزی قانونی ا‌ست که باید در ساخت برنامه‌های تصویری اعم از تلویزیونی و سینمایی لحاظ شود. درجایی که قانون هست چه جایی برای اعمال سلیقه وجود دارد؟ اگر واقعا ممیزی‌ها به‌سمت سلیقه‌ای‌شدن برود، غیر از سردرگمی چه چیزی برای اهالی سینما و تلویزیون خواهد داشت؟ افراد به‌جای آنکه خودشان را با ممیزی‌های قانونی وفق دهند، مجبور می‌شوند سلیقه فرد یا شورایی را تامین کنند که خودشان ممکن است مدتی بعد در آن سِمت‌ها نباشند. کاری که براساس معیارهای مشخص و معین باشد، در مقابل هر سلیقه‌ای قابل‌دفاع است؛ جایی که عقل‌ و قانون وجود دارد، سلیقه محلی از اعراب ندارد.
تبعیض در خط‌قرمز‌ها و موارد سانسوری
تبعیض در خط‌قرمز‌ها مصداقی از اعمال سلیقه است که آن را توضیح دادم. یک فیلمنامه‌نویس یا فیلمساز در ‌‌نهایت می‌تواند خودش را با ممیزی‌ها وفق بدهد و در یک چارچوب تعیین‌شده قرار بگیرد، ولی وقتی می‌بیند عده‌ای از همکارانش خارج از این چارچوب‌ها قدم می‌زنند، واقعا برایش سنگین است. اینکه یک سکانس از نوشته شما ممیزی می‌شود، ولی شخص دیگری همان شوخی یا موقعیت را دستمایه اصلی فیلم یا سریالی می‌کند، قابل هضم نیست. مخصوصا در حوزه طنز با موارد بسیاری مواجه شدیم که یک شوخی را از سکانس ما درآوردند و سکانس را عقیم کردند، ولی در یک سریال دیگر در‌‌ همان مقطع یک قسمت کامل براساس آن شوخی نوشته و ساخته شده است.
انتهای مطلب/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است