این روزها سالن اصلی تالار مولوی میزبان نمایش «مرد شده» با
نویسندگی و کارگردانی آسو بهاری شده است. این اثر از ۱۸فروردینماه ساعت۲۱ به این سالن
آمده و تا ۱۴اردیبهشت روی صحنه باقی میماند. مجتبی فلاحی، نسیم میرزاده، بهزاد خلج
و دنا تارفی بازیگران این اثر ۸۰دقیقهای را تشکیل میدهند. در خلاصه داستان این
نمایش که به بحث کوبانی و شیرزنان آنجا میپردازد، آمده است: «دو میلیون دلار جایزه
برای سر بریده دختر کرد…» به بهانه این اجرا با آسو بهاری؛ نویسنده، طراح و کارگردان
«مرد شده» و مجتبی فلاحی، نسیم میرزاده، بهزاد خلج و دنا تارفی؛ بازیگران این اثر،
گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
پایانی باز در خدمت نمایش
آقای بهاری شما چهار شخصیت در نمایش دارید که
همه بهنوعی درگیر جنگ میشوند. این شخصیتها را چگونه پیدا کردید؟
آسو بهاری: نوشتن متن برای من این طور نیست که ریاضیوار بگویم برای این درام این جنس شخصیتها
لازم است. من دلی مینویسم و چندین ماه تحقیق و بررسی کردم. نیازهای دراماتیک دیگر
در پی هم ایجاد میشود و شیوههای دادن اطلاعات متفاوت است. در جریان نوشتن متن بود
که به این شخصیتها رسیدم. فهمیدم کردستان چهار قسمت است و من چهار شخصیت اصلی انتخاب
کردم. چیزی که در متن برایم جذابیت داشت، پرداخت فرامتنی بود. خیلی تلاش کردم قومنگاری
نشود و اصرار نداشته باشم که بگویم بیایید کردها را ببینید! اصلا این را دوست نداشتم.
در مورد شخصیت «شورش» بهدلیل زیستی که در آلمان داشته و سختی کشیده، برگشت به فضا
و یادآوری خاطرات خوب و بد برایش عذابآور است. پایانبندی کار هم همین ترتیب را دارد
و نشان میدهد که نمیداند برگردد یا نه!
در آخر شخصیت «شورش» میرود یا میماند؟!
آسو بهاری: شورش تنه به تنه مخاطب است. فکر میکنم چه رفتن چه ماندن را اگر نشان میدادیم
به هرحال باخته بودیم چراکه به جای مخاطب تصمیم گرفته بودیم.
عشق، ترس و درک؛ مواجههای
غریب
در نخستین مواجهه با نمایشنامه «مرد شده» چه
حسی به شما دست داد؟
دنا تارفی: من اولین نفری بودم که متن را خواندم ما همان حسی را داشتیم که دوست داریم
مخاطبانمان هم هنگام تماشای نمایش داشته باشند. به خاطرم هست که متن را بیوقفه
خواندم و در دیالوگ آخر «فرمز» زار میزدم. اصلا نمیدانستم قرار است کدام نقش را
بازی کنم. با آقای بهاری هم هنوز در مورد نقشها حرف نزده بودم. حس خیلی عجیب و
هیجان بسیار زیادی داشتم داشتم و فقط در مورد متن توانستم بگویم که حسم فوقالعاده
بود.
نسیم میرزاده: در اولین برخورد با متن بسیار تحت تاثیر موضوع نمایش قرار گرفتم. همیشه در
ذهنم دغدغه جنگ داشتم. زمانی که با آقای بهاری حرف زدم فقط مجذوب متن شده بودم و
همان اول نقش را پذیرفتم من از نظر حسی خیلی درگیر شدم. نقشم را خیلی دوست دارم. وقتی
در مورد جنگ کوبانی تحقیق کردم و متوجه داستانهای آن شدم این متن بیشتر برایم جلب
توجه کرد.
بهزاد خلج: اما من اولین بار که متن را خواندم ترسیدم! به این دلیل که حس کردم خیلی سخت
است و به خودم گفتم شاید از پس آن برنیایم. به محل کار آسو بهاری رفتم که به او
بگویم نمیتوانم در این کار باشم به این دلیل که به نظرم واقعا سخت و پیچیده بود اما
وقتی با او صحبت کردم؛ گفتم: هستم. این روزها واقعا حس میکنم عاشق این کار هستم.
اولین باری که اتود زدم حس کردم به هیچ قیمتی حاضر نیستم این نقش را از دست بدهم.
مجتبی فلاحی: از وقتی بچه بودم آسو بهاری را میشناختم به او گفتم چه کار میکنی، گفت: متن
مینویسم. بزرگتر شدم گفتم چه میکنی گفت: همان متن را روتوش میکنم! واقعا خیلی
وقت پیش بود که با این متن مواجه شدم از همان ابتدا به نظرم خیلی جالب بود. دیدم
نقشی که به من پیشنهاد شده خیلی ساکت است و فقط در توضیح صحنهها میرود و میآید
و من کلا از این نقشها خوشم میآید! وقتی متن را خواندم ده بار آن را زمین گذاشتم
و فکر کردم! همیشه سعی میکنم خیلی اول با متن درگیر نشوم و متن را تکهتکه میخوانم
و دقت میکنم که برای هر شخصیت چه اتفاقاتی میافتد. فکر میکردم کاراکتری که من
بازی میکنم خیانت خواهد کرد و وقتی میخواندم که در همان لحظه متن را بستم و حالم
خراب شد. ابتدا فکر میکردم که متن خستهکننده و برای تماشاگر کسالتآور است. حالا
که همه چیز شکل گرفته و من در صحنهام، حس میکنم همه چیز خوب پیش رفته است.
شباهت «ماردین» و «جی»
آقای خلج شما در «مرد شده» نقش «ماردین» را
بازی میکنید؛ شخصیتی که بسیار سختی میکشد. چگونه به این شخصیت نزدیک شدید؟
بهزاد خلج: من زمان کمی داشتم و بیشتر باید متن را حفظ میکردم و فرصتی تحلیل روانشناختی
نقش را نداشتم. آسو خیلی به من کمک کرد. شخصیت «ماردین» دوست دارد دیده شود و میخواهد
کاری انجام دهد. کسی که کلهخراب است و کارهای عجیبی انجام میدهد که بهدلیل
علاقه به دیده شدن است. چیزی که خیلی دوستش دارم از دست دادن برادرهایش است و دو
برادری که هنوز فرصت نکرده از زیرآوار آنها را دربیاورد. این شخصیت برای من
آرمانی است. زمانیکه فیلم «شعله» را میدیدم عاشق شخصیت «جی» بودم که میمیرد و «ماردین»
هم مثل اوست و پای همه چیز میایستد.
مادرانگی یک چریک را نشان
دادم
خانم میرزاده، «فرمسک» زوایای پنهانی در شخصیت
خود دارد که او را از شخصیتی تکوجهی خارج میکند و طبیعتا کار بازیگر برای آنالیز
زیست شخصیت و درآوردن آن، بسیار دشوار میشود، «فرمسک» را چگونه یافتید؟
نسیم میزاده: کاراکتر «فرمسک» در ابتدا برای من بسیار سخت بود به این دلیل که پیچیدگی
زیادی دارد و برای رسیدن به کاراکتر «فرمسک» من با آقای بهاری اتودهای زیادی زدیم
به این دلیل که رسیدن به کاراکتری که هم مادرانگی دارد هم چیریکی قوی است که با
استقامت مبارزه میکند، هم عاشق است و باید تحکم هم داشته باشد سخت بود. «فرمسک»
مدام احساسش را کنترل میکند. همین کنترل کردنها خیلی سخت بود. من خیلی عاطفی و
هیجانی هستم و هر اتفاقی که برای شخصیت میافتاد در من انفجاری ایجاد میکرد. من
واقعا در تمرینها از آسو بهاری؛ طراح و کارگردان نمایش، خیلی چیزها یاد گرفتم و
خوب هدایت شدم. وقتی «فرمسک» از درون فرو میریخت از بیرون مثل کوه محکم بود. در
این گونه نقشها تیپ خیلی زیاد است و میخواستیم به کاراکتری واقعی برسیم. برایم
مهم است که مخاطب چه چیزی از من دریافت میکند. بهاری نویسنده و کارگردان متن است
و یک سال روی این متن وقت گذاشته است و من میخواستم دقیقا همان چیزی که در نظر
دارد از آب درآورم.
«هانا» احساسی است همانگونه
که منم
«هانا» بهشدت عاطفی است و در این نمایش، بار
سنگینی را برعهده دارد و طبیعتا شما هم باید این بار را بکشید. چگونه به «هانا»
نزدیک شدید؟
دنا تارفی: من و «هانا» بسیار به هم نزدیک بودیم؛ من خیلی احساسی هستم و «هانا» هم همین
بعد را دارد. «هانا» نسبت به «فرمسک» زنانگی بیشتری دارد و کمتر تلاش میکند که
مرد باشد. یک جایی در مورد بچههایش و جان دادن آنها حرف میزند و دلواپسیهای
زنانهاش را در مورد زندگی خود بیان میکند. هنوز مردن برای او عادی نشده است. بهاری
هم در تمرینات میگفت عاطفه زنانگی را در ذهنت داشته باش و این بعد برایم خیلی
جالب است. با این شیوه توانستم زیست این شخصیت که در درون خود میشناختم را
بازسازی کنم.
شورشی هستم
آقای فلاحی شخصیتی که شما بازی میکنید؛ یعنی «شورشی»،
با تمام شخصیتهای نمایش متفاوت است. او از بسیاری از مسائل مرسوم، دور شده است و
بیشتر به خود فکر میکند. چه میزان میتوانید این شخصیت را درک کنید؟
مجتبی فلاحی: برای من اصل در هرکاری بازیای است که میکنم و نگاهم این است که چقدر
کاراکتر با من شباهت دارد. برای من در واقعیت هم خاک معنای آنچنانی ندارد و برایم
فعل بعدی اهمیت دارد. چیزی که در این کاراکتر برای من جالب بود تمایل کاراکتر به
ورقهای جدید زندگی بود. این شخصیت میخواهد همه چیز را بردارد به آنچه خودش
برنامهریزی کرده است ببرد. شخصیتی که من بازی میکنم ۱۰سال است از مکان قبلیاش
رفته و در آلمان پیشرفته زندگی میکند. حالا که برگشته به نظرش خیلی چیزها بیمعنی
شده و لحظهای که میشنود پدرش مرده، زمان میبرد که گریه کند درنتیجه خیلی عاطفی
نگاه نمیکند. روزی که با آسو بهاری صحبت کردم، پرسیدم که قرار است چه زمانی این
نمایش را اجرا کند و… او گفت دنبال شخصیت «فرمسک» است. او میخواست «فرمسک» کسی
باشد که تقابل را درست از آب دربیاورد و از لحاظ ظاهر و اکت، به این شخصیت نزدیک
باشد.
طرفدار جنگ بودن حماقت است
به نظر شما آیا امروز رسانهها به داستان جنگها
کمک میکنند یا جو بدتری ایجاد میکنند و بهطور کلی چه تاثیری دارند؟
آسو بهاری: رسانه وسیله است و فکری که پشت آن قرار دارد مهم است. زمانی مثبت عمل میکند و
گاهی برعکس. بهار عربی را رسانهها ایجاد کردند. ما زمانی از همه جا بیخبر بودیم و
حالا از دورترین نقاط دنیا خبر داریم. رسانه تراروز را برگرداند و امروز در دنیای ما
قدرت اطلاعات است و این اطلاعات در سال۲۰۱۸ از طریق رسانهها جابهجا میشود و تولید
ایدئولوژی میکند و میتواند درست و غلط را جابهجا کند و بهراحتی ما را فریب دهد.
دنا تارفی: عدهای میگفتند چرا به جنگ پرداختهاید؟! سریال «پایتخت»، فیلم «بهوقت شام»
و…. همه همین را نشان میدهند؟! من میگویم اگر در هنر کار میکنیم، باید همین
مسائل را مطرح کنیم. رسالت آرتیست این است که درد جامعه را بیان کند، اگر ما این
کار را نکنیم، کاری نکردهایم. این رسالت بهشدت اهمیت دارد و ما موظف هستیم به آن
بپردازیم.
مجتبی فلاحی: هرکس که طرفدار جنگ باشد از بنیاد احمق است. نگاه افراد به جنگ متفاوت است
اما کمتر کسی را پیدا میکنید که طرفدار جنگ باشند.
الهه حاجیزاده
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است