سالها پیش در
حوزه سینما نامش را بیشتر بهواسطه نقدهایی که مینوشت میشناختیم اما پس از آن
بهواسطه نگارش فیلمنامه؛ فیلمهایی که توقیف شده بود. اما حالا مانی باغبانی
اولین فیلم خود را کارگردانی کرده و دیگر نامش به جرگه کارگردانها پیوسته است.
با او به بهانه اکران فیلم «خرگیوش» به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
«خرگیوش» با جریان
غالب آثار سینمای کمدی ایران هماهنگ نیست و دارای فضای متفاوتی نسبت به سایر آثار
است همین مسئله باعث میشود مخاطب یا شیفته آن باشد یا اصلا با فیلم ارتباط برقرار
نکند. چرا برای تجربه ساخت اولین فیلم سراغ فضایی رفتید که مخاطب صفر و صدی
دارد؟
این فیلم طبیعتا
اولین و آخرین اثر نیست درنتیجه من کاملا آگاهانه قصد داشتم از بازار روز سینما
فاصله بگیرم و با خودم فکر نکردم که فیلمی نو میسازم که در حد بازار روز است،
تعاریف بازار روز کاملا مشخص است و به نظرم بهعنوان کسی که سالها نقد مینوشتم
با این تعاریف آشنا هستم. از طرفی فکر میکنم بهموازات آنکه نسل جلو میآید
مخاطب نویی هم در حال شکلگیری است و نمیتوان منکر این اتفاق شد. اگر ما بتوانیم همان بخش کوچکی از مخاطب را هم به فیلم علاقهمند
کنیم کار خود را انجام دادهایم. بهطور کل ساخت فیلمهایی که بهصورت سمبلیک میتوانیم
نام «آینه بغل» را روی آن بگذاریم دغدغه من نیست و فکر میکنم این کار یعنی جلوی
مهمانی که آگاهی ندارد عمدا“ غذای بد و نامطلوب بگذاری و این اتفاق از نظر من غیراخلاقی
است، البته منظورم این نیست که لزوما من درست میگویم اما به هر حال نمیتوانستم
خودم را مجاب به ساخت اینگونه کارها کنم. این ا هم اضافه باتوجه به اینکه بودجه
فیلم محدود بود و ما باید تکلوکیشن کار
را میساختیم احساس کردم باید به سمت ساخت فیلمی بروم که کمی متفاوت است. همیشه
فیلمسازان جسور چه درخصوص موضوع و چه اجرا بیشتر مورد علاقه من بودند. در«خرگیوش»
به سبب سانسور نمیتوانستیم بیش از این روی موضوع مانور دهیم اما در اجرا سعی
خودمان را کردیم.
پس برایتان همان
مخاطب محدود مورد هدف بود.
به تعبیر خوشبینانهتر
«خرگیوش» یک شروع است و آن مخاطبی که شما میگویید محدود، شاید سه سال بعد بیشتر و
بیشتر شود. حقیقتش من آدم اینکه بازار را به جیب بزنیم نیستم. اگر بودم در این
سالها کارهای دیگری انجام داده بودم. به نظرم اینکه مخاطب با متن همراه شود و
بعد آن را نقد مثبت یا منفی کند حرف حساب است اما اینکه میخورد توی ذوق تماشاگر،
کاملا شخصی است و من به آن فکر نمیکنم.
به هر حال ذائقه
مخاطب عام سینما با فضایی که شما تصویر میکنید متفاوت است
آن مخاطبی که میگویید
عادت کرده خطوط قرمز به علاوه سرمایهداری به علاوه رویای ایرانی را مدام ببیند و بهشکل
ناخودآگاهی در این چهل سال بهخصوص این ده سال اخیر اینگونه برایش جا افتاده که
رفتن سراغ خطوط قرمز دهنکجی به وضعیت موجود بوده به نظرم این دیگر برداشت خوبی
نیست و به فیلمساز ربطی ندارد. شاید جامعه باید نگاهش را تغییر بدهد.
اما معمولا تهیهکنندگان
و سرمایهگذاران ماجرا را اینگونه نمیبینند و متقاعد کردن سرمایهگذار برای ساخت
آثار اینچنینی بسیار سخت است. در ساخت «خرگیوش» این پروسه چطور پیش رفت؟
«خرگیوش» خوشبختانه
با اعتماد آقای لاهوتی سرمایهگذار فیلم ساخته شد. من پیش از این فیلم بهعنوان
مشاور فیلمنامه توصیه کرده بودم که دو کار را نسازند بعد از مدتی خودشان از من
پرسیدند که قصد ساخت فیلمی را دارم یا نه. درواقع «خرگیوش» با دستمزد شکل گرفت نه
با ایده من. برای ساخت اولین فیلم بهعنوان کارگردان، مسیر ساخت این فیلم کاملا
حرفهای بود کسی به من پولی داد تا فیلمی را بسازم و این برای من بسیار جذاب بود
چون در خودم نمیدیدم که مثل خیلی از دوستان فیلمنامهای را بنویسم و بعد بروم
دنبال اینکه آن ساخته شود. چون از اول میدانستم مشخصا روند گرفتن پروانه ساخت
برای من خیلی آزاردهنده خواهد بود، درنتیجه بهدنبال آن نرفتم تا سرمایهای برای
ساخت پیدا کنم، و بعد از آنکه این اتفاق افتاد به سراغ ساخت این فیلم رفتم. «خرگیوش»
از ابتدا قرار بود فیلم ارزانی باشد و خیلی سود و زیان در آن نقش اساسی نداشت و
بعد از اینکه بازیگران حرفهای انتخاب شدند سرمایه دیگری به کار تزریق شد.
بازیگران کار شما
میتوانند گیشه را تا حدی تقویت کنند و در اصطلاح مخاطب را به سینما بکشانند. باتوجه
به اینکه به سبب فضای متفاوت فیلم مخاطب آن هم متفاوتتر است و گستردگی مخاطب
سینمای بدنه را ندارد، انتخاب جواد عزتی، بابک حمیدیان و سیامک انصاری به خاطر ضمانت
گیشه بود؟
این معیاری که میگویید بیشتر معیار تهیه است. من براساس
این ملاک به سراغ جواد عزتی، بابک حمیدیان و سیامک انصاری نرفتم. ایجاد صمیمیت میان
این سه در
مقابل دوربین برایم
بسیار مهم بود
و چون این
سه بازیگر از
قبل باهم معاشرت
صمیمی داشتند به
نظرم آمد که
انتخاب آنها می
تواند جایزه انتخاب بازیگر باشد. خروجی
و ترکیب این
سه بازیگر باهم
برایم بسیار مهمتر
از توانایی فردی هر
کدام بود. میتوانستیم سه
بازیگر موفق در
گیشه را جای
آنها بیاوریم اما شاید نمیتوانستیم باهم کار کنیم. این
سه بازیگر آنقدر
انرژی داشتند که
اولویت من بوده
و کاملا مناسب برای «خرگیوش» بودند اما
بخش مالی آن
شانس و یا
استراتژی تهیهکننده بود.
در فیلم نریشنهایی
داریم با صدای شخصیت آرش، باتوجه به اینکه استفاده از نریشن برای روایت یک شیوه
سنتی است چرا از این تمهید در روایت «خرگیوش» استفاده کردید؟
نریشن از ابتدا در
فیلمنامه نبود هفته اول فیلمبرداری متوجه شدم که به سبب محدودیتهایی در بودجه و
امکانات نمیتوانیم بخشی از صحنهها را ضبط کنیم که آن سکانسها
دربردارنده همان اطلاعاتی است که در حال حاضر بهعنوان نریشن در کار شنیده می شود.
خودم بهعنوان فیلمنامهنویس نریشنی که بعدا به فیلمنامه اضافه میشود را نمیپسندم.
قاعدتا وقتی نریشن از ابتدا با فیلمنامه نوشته میشود انسجام بهتری خواهد داشت اما
در «خرگیوش» بهدلیل محدودیتی که برایمان ایجاد شده بود، صحنههایی حذف و به جای
آن نریشن به کار اضافه شد. درواقع نریشن «خرگیوش» نه بر مبنای زیباییشناسی بلکه بهخاطر
محدودیتها شکل گرفت.
پس با این حساب
اگر نریشن حذف شود فیلم ضربه میخورد.
نه آنقدر ضربه نمیخورد،
اما ترجیح دادم با حذف آن صحنهها، از نریشن استفاده کنم. به نظرم جهان فیلم اول بهنوعی
جهان آزمون و خطا به نفع فیلمهای بعدی است. بهطور مثال در فیلمنامه دیگری که
مشغول نگارش آن بودم از ابتدا نریشن در کار وجود داشت اما بهخاطر بازخوردهایی که
گرفتم ترجیح دادم در این خصوص تجدیدنظر کنم و یا به تعریف دیگری از نریشن رسیدم،
آن هم این است که اگر نریشن بتواند یک کاراکتر را بیشتر از داستان فاش کند آن
نریشن موفقی است.
از آن دسته
نویسندگانی هستید که ممیزی جزء لاینفکشان است «مادر قلب اتمی»، «مهمونی کامی» و…
در «خرگیوش» تا چه اندازه درگیر این مسئله بودید؟
در «خرگیوش» طوری
بازنویسی را انجام دادم که دیگر مشکلی پیش نیاید و خیلی وزن اتفاقات را پایین
آوردم. دو سال طول کشید تا من بتوانم پروانه ساخت بگیرم و در این مدت فهمیدم پسری
بدی برای ارشاد هستم و اواخر این دو سال تصمیم گرفتم نظر آنها را جلب کنم و
نخواستم به نفع هر چیزی که آنها نمیپسندند شیطنت کنم.
فارغ از بازنویسی
در مراحل دیگر فیلم دچار سانسور نشد؟
در زمان ساخت فیلم
سانسور داشتیم چون به هر حال برای گرفتن برخی سکانسها باید پول خرج کرد و وقتی
احتمال این وجود دارد که شاید آن صحنه درزمان اکران سانسور شود تیم تولید به این
نتیجه میرسد که اصلا آن سکانس فیلمبرداری نشود. در زمان مونتاژ ۳۰دقیقه از فیلم
را درآوردم که یادم نمیآید اگر بود سانسور میشد یا نه… درکل فیلم تمیزی را به
میز تدوین رساندم.
فیلم «خرگیوش» در
جشنواره فیلم فجر پذیرفته نشد. چرا؟
در ادامه شیطنتهای
من فیلم در جشنواره رد شد و این پذیرفته نشدن اصلا ربطی به کیفیت آن نداشت. البته
نسخهای که به جشنواره ارائه کردم هم نسخه کاملی نبود. با این همه باتوجه به اینکه
میدانستم اعضای هیات انتخاب بیشتر از آنکه فیلمها را ببینند صحبت میکنند بهسرعت
این اتفاق را پذیرفتم.
فکر میکنید فیلم «خرگیوش»
تاریخ انقضا دارد؟ یعنی اگر ده سال پیش یا ده سال بعد ساخته میشد باز هم روی
مخاطب تاثیر میگذاشت؟
خوشبختانه فیلم
زنده است چرا که فیلمنامه سال۹۳ نوشته شد
و فیلمبرداری در سال ۹۵ انجام شد و اکران آن در سال۹۷ اتفاق افتاد. روابطی که در
فیلم «خرگیوش» وجود دارد روابط تاریخمصرفداری نیست. دوستی، آشکار شدن راز پدر
و… اینها همیشه جریان دارد و فیلم روی این مسائل بنا شده نه بر مبنای بحرانی که
فقط مخصوص یک برهه زمانی و جامعه خاصی باشد. البته آن زمان که فیلمنامه را مینوشتم
به این موضوع فکر نمیکردم که قرار است چند سال بعد اکران شود.
بهعنوان یک
فیلمساز انتقادهایی به برخی مسائل رایج در جامعه دارید و کاملا هم مستقیم از آن
در فیلم صحبت میکنید، تمایلی نداشتید این انتقادات را به زیر متن اثر ببرید تا
اینکه بخواهید اینقدر پررنگ و مستقیم به آن اشاره کنید؟
حتی از این هم
مستقیمتر بود به مردسالاری در جامعه، روابط میان زن و مرد و خیلی مسائل دیگر
اشاره میکردیم که با حذف آن صحنهها پای میز تدوین از شدت آن کاسته شد.
طعنههایی به پوچگرایی
در سینمای اجتماعی ما پیش از این توسط کاهانی اتفاق افتاده بود اما در سینمای کمدی
نه، در آثاری که تا به حال نوشتید و همین طور در اولین فیلمتان رگههایی از پوچگرایی
دیده میشود. چقدر به این مسئله قائل هستید؟
به نظرم در درامهای
اجتماعی این اتفاق بیشتر به چشم میآید چراکه همذاتپنداری مخاطب با فیلم در
راستای مسائل اجتماعی و انسانی که در فیلم مطرح میشود بیشتر است. اما به نظرم اینکه
تو حتی بهعنوان فیلمساز صاحب فلسفه پوچگرایی بشوی کافی نیست چون باید به همان
میزان که آن را عمیقا درک کردی نقطه مقابل آن یعنی تولید معنا را هم بفهمی وگرنه
پوچگرایی صرف هنر نیست. اما با همه این تفاسیر، در کمدی قضیه فرق میکند تو حتی
اگر فیلمساز پوچگرا باشی بهخاطر اینکه تماشاگر را میخندانی، امید تولید میکنی
و مخاطب تو میخواهد به زندگی ادامه دهد به همین سبب به نظرم کمدی بستر خیلی
مناسبی برای پوچگرایی است چرا که حداقل سبب نمیشود تماشاگر با حال بد از سالن
خارج شود.
فیلم بعدیتان هم
کمدی و با همین رویکرد در فرم و محتوا است؟
فیلم بعدیام درام
خواهد بود اما فکر میکنم مثل «خرگیوش» شیطنتهایی در زمینه فرم یا محتوا داشته
باشم چرا که همه، این روزها در ساخت درامهای اجتماعی مثل هم دکوپاژ میکنند و تفاوتی
با یکدیگر ندارند. به قول مسعود فراستی یک دوربین روی دست مبتذل گرفته و دنبال
سوژه خود میروند. از طرفی نگاهشان به طبقه پایین کاملا توریستی است یعنی همدرد
آن طبقه نیستند، فقط از آن بهره میگیرند تا فیلم سروصدایی کند و این نگاه توریستی
برای من تهوعآور است.
در فیلم کنایههای
سیاسی وجود دارد مثلا مینا ساداتی در دیالوگی میگوید امید را به اطرافیان کسی میدهند
که در حال مرگ است و یا نام قرص را تدبیر و امید گذاشتید، استفاده از این کنایههای
سیاسی صرفا برای گرفتن خنده از مخاطب است یا رویکرد خودتان تا حدی سیاسی بود؟
شعار تدبیر و امید
چیزی شبیه به همان «آینه بغل» است که در بحث قبلیمان گفتم. از نظر منطقی امید
چیزی نیست ک تو به تماشاگر بدهی. امید یعنی تو خودت به موضوعی امید داری و برای آن
تلاش میکنی. شعارهای سیاسی در همه جای دنیای بار پوپولیستیک و عوامپسند دارد. در
«خرگیوش» هم من به همین میزان با آن شوخی میکنم و لزوما این شوخی به سیاستمدار
برنمیگردد بلکه به مردمی اشاره میکند که اجازه میدهند به او اینگونه امید داده
شود. من به مخاطب حمله میکنم نه سیستم، چرا که اساسا سیستم آنقدر بزرگ است که
بدون آگاهی و دانش نمیتوان سراغش رفت. در نتیجه این شوخیهای سیاسی و بهخصوص
بازی با کلمه امید در ادامه نگاهی است که مخاطب به وضعیت دارد.
برای نگارش و ساخت
فیلم «خرگیوش» تا چه اندازه تحت تاثیر فیلمهای دیگر بودید؟ حالا خیلیها مانی
باغبانی را متاثر از جهان فیلمهای دیگر میدانند با این نکته در مورد خودتان
موافق هستید و اینکه باز هم به همین رویه ادامه میدهید؟
در صفحه شخصی خودم
در اینستاگرام نام ده فیلمی را که از آنها در ساخت «خرگیوش» تاثیر گرفته بودم در
پستی منتشر کردم. از اینجا به بعد هم فکر میکنم در ساخت فیلمهایم از آثار دیگر
تاثیر خواهم گرفت. به نظرم خیلی از اتفاقات چه در سینمای ما و چه در سینمای جهان
قبل از حضور ما اتفاق افتاده است، اگر به سمت الهام گرفتن برویم بهتر است. چون ما
سوار قطاری هستیم که قبلا خیلی حرفها در آن زده شده و ما باید همان مسیر را
ادامه دهیم. توهم اینکه ریل و قطار دیگری راهاندازی کنیم اصلا تفکر منطقی نیست.
این تاثیر گرفتن همچنان ادامه خواهد داشت اما به واسطه سن و تجربه دیگر سلیقهام نیست
که بهراحتی این تاثیرات شناسایی شود.
ملیکا مومنیراد
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است