«سرو زیر آب» ۱۶ بار بازنویسی شد! | پایگاه خبری صبا
امروز ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۳۲
محمدعلي باشه‌آهنگر:

«سرو زیر آب» ۱۶ بار بازنویسی شد!

۱۶بار فیلمنامه بازنویسی شد. قطعا از دفعه اول تا شانزدهم، اتفاقاتی بر این فیلمنامه گذشته است یعنی مثلاً قسمت‌‌هایی از جذابیت آن از بین رفته كه به جاي آن جذابيت ديگري آمده است

از چند سال قبل که محمدعلی باشه‌آهنگر
پا به عرصه سینمای جنگ گذاشت و اولین فیلم خود «فرزند خاک» را ساخت مشخص بود که
استعداد جدیدی در عرصه سینمای جنگ متولد شده است و ساخت فیلم‌های بعدی‌اش نشان داد
این طرز تفکر بیهوده نبوده است. شش سال پس از ساخت فیلم درخشان «ملکه» حالا باشه‌آهنگر
با فیلم «سرو زیر آب» به جشنواره آمده که داستانی بکر از زمان جنگ را تعریف می‌کند.

آقای باشه‌آهنگر! شما کارگردانی هستید
که همیشه قصه‌‌های جدید از جنگ تعریف می‌کنید و به‌عنوان نسل سوم فیلمسازان جنگی
یک مسیر جدید و جذابی را آغاز کردید و به‌نوعی سینمای دفاع مقدس ما را احیا کردید.
همیشه پروژه‌‌های سختی را داشتید. بین پروژه قبلی‌تان «ملکه» تا این پروژه، شش سال
زمان گذشته است. در این شش سال شما چه مراحلی را طی کردید تا «سرو زیر آب» ساخته
شود و این روند پیدا کردن داستان چقدر طول کشید؟ چون شما قبلا فرمودید که سفرهای
متعددی به نقاط مختلف ایران داشتید تا داستان فیلم را جمع کنید. در مورد این روندی
که باعث شده به داستان نهایی فیلم برسید، توضیح دهید.

سوژه در یک جا و موقعیت خاصی در جبهه اتفاق می‌افتد
که اگر رزمندگان را به ۱۰۰درصد تقسیم کنیم ۹۹/۹۹درصدشان به دلایل مختلف در آن محل
کار نمی‌کردند چون همیشه همه شیفته هستند که به خط مقدم بروند یا در بخش‌های پشتیبانی
و لجستیکی، ادوات و گروه‌‌های تانک و بخش پشتیبانی توپخانه خدمت انجام دهند اما خدمت
در این بخش به روحیه افراد بستگی دارد. چون بخشی که در «سرو زیر آب» به آن پرداخته،
معراج شهداست. نه این معراج شهدایی که الان در تهران گروهی تعدادی شهید می‌آورند و
با آرامش تشییع می‌کنند بلکه معراجی که مثلاً در ۴۵روز ۱۹هزارو۵۰۰ شهید را جابه‌جا
می‌کردند و تمام این شهدا باید شناسایی می‌شدند و انتقال پیدا می‌کردند. این سوژه
مملو از اتفاقات بود و من مجبور بودم که آن را رقیق کنم تا بتوانم داستان را انتقال
دهم. به‌دلیل این‌که خود این موضوع ملتهب و سخت بود و نمی‌شد همان داستان‌‌ها را
تبدیل به فیلم کرد چون اجازه ساخت پیدا نمی‌کرد و نه من دلم می‌آمد که این سختی‌ها
و مصائب را به بیننده انتقال دهم لذا یک مدت طول کشید تا بتوانم رگه‌هایی از این
داستان‌ها و داستانک‌‌ها را پیدا کنم و برای این کار هم سراسر ایران را گشتم. از
صد نفری که آن‌جا کار می‌کردند عده‌ای بعدها به شهادت رسیدند و عده‌ای حاضر نبودند
حرف بزنند، عده‌ای یا فراموش کرده بودند یا عامدانه می‌گفتند که فراموش کرده‌‌ایم و
تعداد کمی مانده بودند که پیدا کردنشان خیلی سخت بود. برای مثال یک سرگرد در تبریز
بود که به‌خاطر آسیب‌‌های شیمیایی حال مساعدی نداشت و به‌دلیل جابه‌جایی شهدای
شیمیایی خود و همسرش عقیم شده بودند تنها به این دلیل که منزلشان نزدیک محل معراج
بود. من نمی‌خواستم صرفا داستانی بگویم که فقط چیزی گفته باشم. وقتی با این مسائل روبه‌رو
شدم مجبور بودم که داستان را در یک حالتی قرار دهم که وقتی قرار است فیلمنامه را به
شورا ببرم از این مسیرها به سلامت عبور کند. ولی همان چیزی که فکر می‌کردم اتفاق
افتاد و ۱۶بار فیلمنامه بازنویسی شد. قطعا از دفعه اول تا شانزدهم، اتفاقاتی بر
این فیلمنامه گذشته است یعنی مثلاً قسمت‌‌هایی از جذابیت آن از بین رفته که به جای
آن جذابیت دیگری آمده یا از التهاب برخی داستان‌ها کم شده است. حتی تا آخرین لحظات
مونتاژ مجبور شدیم تغییراتی در فیلم بدهیم اما در کل «سرو زیر آب» می‌تواند قصه
متفاوتی درخصوص شهدا باشد چون ارتباط ارکان فیلمنامه و جغرافیای ایران تنگاتنگ شده
است.

چیزی که همیشه برای من در آثار شما مهم
بوده، این است که این متفاوت بودن در آثار شما به قیمت این تمام شده که از خیلی
جاها مورد هجمه قرار بگیرد. یادم هست وقتی که در فیلم «ملکه» صحنه‌ای که سرباز
عراقی وضو می‌گیرد و نماز می‌خواند بود به‌خاطر همین صحنه خیلی به شما خرده گرفتند.
این سختی‌‌ها باعث نشد که بخواهید داستان‌‌های معمولی‌تر روایت کنید؟ چیزهایی که
بیشتر طالب آن هستند و مجبور نشوید بعد از ۱۶بار بازنویسی آن را بسازید؟ چقدر به
نظر خودتان مهم است که داستان‌های واقعی و متفاوت به نسل بعدی برسد؟

واقعاً گاهی وسوسه می‌شوم الان هم به
قدری اذیت شدم که وسوسه می‌شوم کار راحت‌تر بکنم. برای خودم هم سوال است چرا باید شش‌سال
دوباره صبر کنم تا فیلم بعدی؟ چند روز پیش یک کارگردان بزرگ در مسیر درون‌شهری مرا
تا جایی رساند و گفت چرا اصرار داری که خود را این‌قدر اذیت کنی. من فیلم را دیده‌ام
و می‌دانم که سر پروانه نمایش اذیت شدی و گفت این کار را رها کن. اما گاهی احساس
می‌کنم که واقعاً برای گرفتن یک خاکریز ده‌‌ها نفر به شهادت رسیدند و مجروح و
معلول، مفقود شده یا به اسارت رفتند و گاهی فکر می‌کنم بالاخره یکی باید این کارها
را انجام دهد. برای برخی فیلم‌ها شرایط خوبی در اکران فراهم می‌شود و من هم وقتی
سنم پایین‌تر بود خیلی ناامید می‌شدم اما الان برای من این مسئله مهم نیست چون فکر
می‌کنم هر کسی یک وظیفه‌ای دارد اما این به این معنی نیست که دوباره سراغ این وادی
بروم شاید بروم و شاید نه. ولی فکر می‌کنم چیزی را هم از دست نداده‌ام چون بالاخره
یکی باید با این فضاها زندگی کند و من زندگی می‌کنم و در طول این زندگی این سختی‌‌ها
به یک نوعی جذاب می‌شوند. بخشی از آن این است که همه ارکان این سینما که می‌تواند
به تو کمک کند دوسومشان نمی‌خواهند که تو کار کنی و هر کسی به نوعی مانع می‌شود
اما بالاخره یک گروهی پیدا می‌شوند که کمک کنند مطمئنم که اگر بیست سال دیگر هم «ملکه»
نمایش داده شود متوجه می‌شوند که این فیلم حداقل پنج سال جلوتر از جامعه سیاسی، دینی،
اجتماعی و دفاع مقدسی بوده است. همان عراقی که در آن فیلم وضو می‌گیرد امروز عضو حشدالشعبی
است که تلویزیون ما حتی بیشتر از بسیج آن‌ها نشان می‌دهد. من پیش‌بینی می‌کردم که
بالاخره یک چیزی هست و ما در مقابل دشمنان هم مسئولیم چون آن دشمن هم یک انسان است
پس اگر ما یک کاری کردیم که قدری از خشونتش کم کنیم برد کرده‌ایم. برای همین است
که پای میز مذاکره می‌نشینیم و حرف می‌زنیم و من هم می‌خواستم نشان دهم این عراقی
هم اگر با ما می‌جنگد مجبور است و می‌شود یک نوع دیگر هم با او جنگید. الان ما از
عراق، سوریه، یمن، پاکستان، کشمیر و افغانستان و جاهای دیگر نیروهای داریم که با
داعش می‌جنگند. در جنگ تحمیلی ما بیش از ۳۵ملیت بودند که به عراق کمک می‌کردند و
همین اتفاق توسط داعش هم وجود دارد که بالای ۸۵ملیت شدند. همین اتفاق هم توسط نیروهای
مقاومت اتفاق می‌افتد یعنی اگر افغانستانی‌ها آن طرف نیرو دارند این طرف هم دارند
و اگر مثلاً حشدالشعبی، لبنان و تاجیکستان و داغستان، مالزی، فیلیپین و سنگاپور آن
طرف نیرو دارند این طرف هم دارند. این‌ها دیگر علنی شده و اتفاقی افتاده که مختص
ما هم نیست. من هم می‌گویم اگر کسی هست که این عناد ذبح شیعه را ندارد ما باید با
این‌ها وارد مذاکره شویم و شاید هم شده‌‌ایم چون در ارتش آزاد سوریه گروه‌‌هایی هستند
که طرز فکر داعش را ندارند و بالاخره این یک ترفند است چون بخشی از جنگ دیپلماسی
است. من هم اگر در خیل این آدم‌‌ها قرار بگیرم فکر می‌کنم بالاخره هرکسی باید کارش
را انجام دهد اما واقعاً دوام آوردن نفس‌گیر است و طاقت‌فرسا. یعنی نمی‌دانم تا چه
زمانی می‌شود دوام آورد.

فکر می‌کنید چند خاکریز دیگر مانده یا چه
خاکریزهای مهم‌تر دیگری هست که باید به آن‌ها رسید؟ این پیش‌زمینه داستان‌‌ها که
خودتان دیده‌اید چند مورد دیگر هست که باید ساخته شود و قصدش را دارید که این کار
را انجام دهید ؟

فکر می‌کنم من از نوادر کسانی بودم که
در حوزه نوشتن طرح و فیلمنامه کامل از داعش پیشقدم شدم و سال۹۴ فیلمنامه‌ای نوشتم.
زمانی که هنوز شاید یک فیلم هم درباره داعش نوشته نشده بود. خیلی فیلمنامه شسته‌ورفته‌ای
بود و آن را از سال۹۴ دادیم بررسی شود. اما می‌بینید که چند فیلمنامه بر علیه داعش
فوری نوشته می‌شود ساخته و آماده می‌شود. چون آن‌جا هم در حوزه داعش شاید مسیری را
رفتم که نباید می‌رفتم. در هر حال این هم یک نوع جهان‌بینی است.

با این که کارگردان سینما هستید مدل
کار کردن شما خیلی شبیه به تئاتر است و از یک تیم فنی همیشه معین بهره می‌گیرید
مثل عباس بلوندی؛ طراح صحنه و آقای زرین‌دست؛ مدیر فیلمبرداری و خیلی افراد دیگر.
کمی در مورد این روش کار کردن بگویید، چون همین به نظر من باعث شده تمام فیلم‌های کارنامه
شما که با این گروه جلو آمده یک تم یکسان داشته باشند و هم از نظر بافت تصویری و
صوتی و هم جهان‌بینی خودتان که در کار هست
.

پیدا کردن یک گروه هنرمند که راحت
بتوانید باهم ارتباط برقرار کنید کار سختی است. شاید مثلاً اگر بخواهم فیلم بعدی
را کار کنم این تیم دستخوش تغییراتی هم بشود و این طبیعی است اما تا زمانی که می‌توانیم
حرف هم را درک کنیم می‌توانیم باهم کار کنیم. اما چون آدم‌ها تحول پیدا می‌کنند و
دچار دگردیسی می‌شوند، یا رشد می‌کنند یا عقب می‌مانند و سلیقه‌شان تغییر می‌کند.
در فوتبال هم وقتی یک تیمی خوب نتیجه می‌گیرد مربی می‌ترسد که دست به ترکیب تیم
بزند چون اگر عوض کرد و گل خورد می‌گویند برای تیم بوده است. در سینما هم همین است
در حوزه تئاتر هم همین است. من ۱۶فیلم داشتم و از بازیگرانی که پیشینه نمایش دارند
بیشتر استفاده می‌کنم، چون می‌توانند راه بروند و دیالوگ بگویند. منظورم این نیست
که دیگران نمی‌توانند. مهم این است که شما تمام این حرکت‌ها را تلفیق کنید و این
گروهی که در کار نمایش باشد راحت‌تر می‌تواند کار کند چون میزانسن‌‌های پیچیده و
فضای دشوار هم هست. مثلا برخی مکان‌‌ها در فیلمنامه مکان دشواری برای کار کردن است
مثلا وقتی آن مکان پر از دود آتش و آب است و آب به‌علت زمستان سرد است بازیگر باید
بتواند در آب بازی خود را انجام دهد و مدام هم نمی‌شود برداشت‌های مکرر داشت، چون
نیاز به لباس، گریم و تغییر جای دوربین هست. در این فیلم هم قسمت‌هایی را در هور
گرفتیم و چند پلان ماند و فردا که آمدیم آن‌جا به‌دلیل این‌که سه نفر غرق شده
بودند خشک شده بود، چون آب را بسته بودند ما باید نزدیک به ۱۰ روز صبر می‌کردیم تا
هور دوباره باز شود و اگر یک‌ساعت سرعتمان بالا می‌رفت و همه کارشان را انجام می‌دادند
نیاز نبود ما ده روز صبر کنیم و دوباره قایق، اسکله، جت‌اسکی اجاره کنیم و سیاهی
لشکر بیاوریم به هر حال بازیگرانی که پیشینه نمایش دارند سرعت عملشان در بازی،
تداوم حس و انتقال حس بهتر است
.

اگر نکته‌ای در مورد فیلم هست برای کسانی که می‌خواهند
فیلم را ببینند، بگویید.

باید فیلم را ببینید و فکر می‌کنم
رضایت بیش از دوسوم تماشاگران را در پی خواهد داشت. به‌جز خودم همه زحمت کشیدند؛
از آن کسی که در سرمای زیر ۱۰درجه در سوله کار می‌کرد تا تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار
و گروه فیلمبرداری و طراح صحنه و صدابردار و صداگذار و هنرپیشه‌‌هایی که واقعاً
کار برایشان سخت بود چون جابه‌جایی زیادی در این فیلم داشتیم از سپیددشت لرستان تا
چند نقطه در کویر یزد و اهواز و اندیمشک و جاده دهلران و ورامین هم بوده تا
توانستیم این سکانس‌ها را بگیریم و امیدوارم این فیلم لایق دیدن باشد چون برای آن
زحمت کشیده شده است.

*****************************

حامد حسینی؛ تهیه‌کننده:

«سرو زیر آب» حرف‌های جدیدی دارد و
مخالفت‌های زیادی با آن شد

حامد حسینی تازه به عرصه تهیه فیلم
وارد شده و برای اولین کار، سراغ کارگردان و کار سختی رفته است؛ فیلمی که تولید آن
با سختی همراه بوده است. اما حسینی می‌گوید که از اولین تجربه رسمی خود در مقام
تهیه‌کننده سینما رضایت دارد.

آقای حسینی شما یکی از جوان‌ترین تهیه‌کننده‌‌های
عرصه سینمای دفاع مقدس هستید و با وجود سابقه کاری که در جاهای مختلف مثل تلویزیون
و سینما داشتید این اولین فیلم مهم شما در مقام تهیه‌کننده است که یک فیلم متفاوت
در مورد سینمای دفاع مقدس است و پروژه سختی هم بوده است. چه شد که خواستید آن را
تولید کنید و چه سختی‌‌هایی باتوجه به روند تولید داشت؟

همین که انگیزه این را دارید که فیلم‌های
خوب را رصد کنید و پیدا کنید از شما تشکر می‌کنم. انتخاب این فیلم برای ساخت پس از
«ملکه»، به این دلیل بود که من خودم حساسیت زیادی روی فیلمنامه دارم. چون یک فیلم
خوب باید رصد کارشناسانه شود تا آن را برای تولید انتخاب کنیم. چون هم زمان زیادی
می‌برد و هم هزینه زیادی می‌خواهد، پس باید این هوشمندی وجود داشته باشد که یک
فیلمنامه انتخاب شود و طبیعتاً سوژه و فیلمنامه «سرو زیر آب» یکی از بهترین
فیلمنامه‌‌هایی بود که خواندم و به سینما و اصالت آن نزدیک بود و این قابلیت را
داشت که بتوان از این فیلمنامه یک کار خوب درآورد. شش‌سال پیش بود که طرح این فیلم
مطرح شد و از همان موقع زمینه پژوهشی خوبی برای آن مطرح شد و وقتی طرحی یک پایه
پژوهشی داشته باشد لاجرم فیلم می‌تواند استانداردهای سینما را رعایت کند و به یک
رتبه‌ خوبی در سینما برسد. درنهایت فیلمنامه ارائه شد و ما به رایزنی خیلی مفصلی
پرداختیم چون تهیه سرمایه برای فیلم در یک جا‌‌هایی طاقت‌فرسا بود به این دلیل که خود
فیلمنامه یک حرف جدیدی داشت و در این موارد است که مخالفت‌‌ها زیاد است و یک‌سری
دست‌اندرکاران سرمایه‌گذاری در سینما سلیقه‌شان ممکن است یک قدم عقب‌تر از سینما
باشد و مجاب کردن آن‌ها برای این‌که فیلم جدید را کار کنید سخت بود و پروسه طولانی
را طی کرد و اصلاحات زیادی خورده است. آقای باشه‌آهنگر بازنویسی‌‌های زیادی کرد تا
بتواند دیگران را هم متقاعد کند که «سرو زیر آب» می‌تواند فیلم خوبی باشد. آن
پروسه تهیه سرمایه اولیه فیلم کار سختی بود ضمن این‌که سال‌ها چند مرکز بودند که
باهم ارتباط خوبی نداشتند و «سرو زیر آب» این فضای آشتی و همکاری این سه ارگان را
سر یک میز فراهم کرد و ما پس از سال‌ها توانستیم سه ارگان مختلف را که سلیقه‌های
خیلی متفاوتی داشتند سر یک میز جمع کنیم و بتوانیم یک فیلم بسازیم. این ارگان‌ها
را جمع کردند برای فیلمنامه‌ای که حرف‌های خوب در آن زیاد بود. خود ساخت فیلم کار
سختی بود یک فیلمنامه خوب که می‌خواهد حرف جدیدی را بزند، متقاعد کردن سرمایه‌گذار،
یک پروسه سنگینی است و گاهی خیلی از تولید سخت‌تر است. بخش تولید ۳۰ یا ۴۰درصد از
یک فیلم خوب را دربرمی‌گیرد و پس تولید هم خودش یک پروژه بزرگ است و فکر می‌کنم که
این تجارب قبل از تولید «سرو زیر آب» خودش کمک بزرگی کرد که بتوان فیلم را جمع کرد.
امیدواریم کارمان نتیجه بگیرد چون یک تیم صدوچند‌نفره دور هم جمع شده‌اند که
بتوانند یک فیلمنامه خوب را تبدیل به یک فیلم خوب کنند. این به نظرم نتیجه خوبی می‌تواند
داشته باشد و مخاطب به این فهم برسد که یک فیلم خوب می‌بیند.

موضوعی که همیشه در مورد فیلم‌های دفاع
مقدس مطرح است این است که خیلی از منتقدان می‌گویند زبانش خیلی بومی است و فهمش
برای مخاطب جهانی نیست. آقای باشه‌آهنگر در فیلم‌های قبلی‌‌اش نشان داد که این
مسئله جهانی‌تر از این حرف‌هاست و وقتی در مورد ذات جنگ صحبت شود این مسئله قابل
طرح در دنیا هست. به نظرتان این ویژگی جهان‌فرهنگ بودن در «سرو زیر آب» هم هست و
آیا شما به‌عنوان تهیه‌کننده با این نگاه فیلم را ساختید که بتواند در سطح بین‌المللی
هم پخش شود؟

فیلم «سرو زیر آب» در ابتدا یک فیلم انسانی است
و بعد یک فیلم دفاع مقدسی. اگر بخواهیم به برش‌های تاریخ فقط به اقتضای آن شرایط
تاریخی بپردازیم کارکردش در همان سطح می‌شود و اگر یک ابزاری شود که به یک فهم
بالاتر که جهان‌شمول و انسانی است و فارغ از دین و مذهب و ملیت است برسیم، رفتار
همه آدم‌‌های دنیا با آن می‌تواند یک رفتار کاملا انسانی باشد و وقتی قرائت تو در
مقام یک هنرمند از یک ابزار انسانی باشد مخاطب تو انسان می‌شود. مخاطب «سرو زیر آب»
اول انسان است و بعد ایرانی. ما در مورد یک موضوع انسانی صحبت می‌کنیم شاید با این
لوکیشن زمان جنگ فیلم‌های زیادی ساخته شده باشد ولی به ما می‌گویند که چرا یک
موضوع را با این عظمت می‌بینید. وقتی ما در ارتباط با شکوه انسانی صحبت می‌کنیم طبیعتاً
باید فیلم در خدمت این نوع باشد و شکوهمند ساخته شود. «سرو زیر آب» قابلیت انسانی
بسیار بالاتر از قرائت و فهم یک ملت را در خود دارد. اگر فرهنگ یک ملت زیرمجموعه
فهم انسانی و فطری باشد می‌تواند تاثیرگذار باشد و انسان به ما هو انسان. از
ابتدای طرح و ایده تا پایان و همین الان هم که در دست تولید هستیم همیشه این دغدغه
بوده که قابلیت کارکرد جهانی و انسانی داشته باشد به همین سبب از ایده تا انتها
همیشه به این فکر می‌کردیم که مخاطب ما باید جهانی باشد چون احساس می‌کنیم که این
ابزار می‌تواند بشریت را در راستای کمال، کمک کند.

در مورد مرحله پیچیده تولید فیلم صحبت
کنید.

قابلیت آقای باشه‌آهنگر در فیلمسازی این است که
به موضوع صحنه و پروداکشن و عظمت پلان سینمایی به شکل سینمایی نگاه می‌کند یعنی هر
چیزی کارکرد خودش را داشته باشد و این‌که به مخاطب احترام بگذارید که قرار است یک
فیلم در سینما ببیند. آقای باشه‌آهنگر این ویژگی را دارد و کسی که می‌خواهد با او
کار کند از اول می‌داند که تولید فیلم این سختی را دارد ولی می‌داند که خروجی
پروداکشن خروجی‌ای است که به‌شدت به مخاطب برای فهم فیلم کمک می‌کند و اضافات آن زیاد
نیست ضمن این‌که از چیزی هم کوتاه نمی‌آید. پروداکشن این فیلم سنگین است و به جهت
تولید و تدوین و… پروژه سختی داشتیم. وقتی می‌خواهیم یک ایرانی را با ملیت و
اقلیم و اقوام در یک فیلم به‌عنوان المان استفاده کنیم باید به آن‌ها سر بزنید و
طبیعتاً خیلی پروداکشن متفاوتی می‌شود. یک موقعی هست که برای یک فیلم دفاع مقدسی به
آبادان و خرمشهر می‌رویم و فیلم را جمع می‌کنیم که شاید هم فیلم خوبی شود و ما فیلم‌های
دفاع مقدسی خوب زیاد داریم که شاید این حجم از پروداکشن را ندارند. اما وقتی می‌خواهیم
فراتر از دفاع مقدس کار کنیم و طبیعتاً می‌خواهیم پای آدم‌‌ها را وسط بکشیم باید
حداقل به چهار اقلیم سر زد و ما از لحاظ لوکیشن چهار استان و هشت شهر با جغرافیای
متعدد رفتیم. تیم وقتی با این حجم از پروداکشن می‌خواهد از یک سوی ایران به سوی
دیگر برود بسیار سخت است از لحاظ مسائل مالی تولید و عدم حمایت و هزار چیز دیگر،
اما درکل کار پرپروداکشن و به‌شدت سخت بود. حجم بازیگران و فصلی هم که کار می‌کردیم
تاثیرگذار بود. ما در سرمای ۱۰ تا ۱۵درجه زیر صفر را در یک سوله عظیم که بیست روز
نورپردازی آن طول کشید کار کردیم. طبیعتا فیلمی است که پروداکشن زیادی دارد ما هم
سعی کردیم در حد بضاعت و توانایی اتفاق خوبی را رقم بزنیم.

مقداری هم در مورد پس‌تولید کامپیوتری
آن صحبت کنید چون گویا بخشی از پروداکشن شما هم در این بخش اتفاق افتاده است.

ما قائل به این نبودیم که ویژوال باید صفر تا صد
کار را انجام دهد و یک بستر خوبی مهیا کردیم که ویژوال بتواند کار خوبی در آن
انجام دهد و قبلش پیش‌بینی‌‌های لازم انجام شد که بتواند آن کارکرد ویژوال در جای
خود را به‌صورت دقیق قرار بگیرد و اضافه نباشد چون از آفات کار وقتی دقیق عمل
نکنیم این است که هزینه کار را بالا می‌برد و بعد این‌که تو را با تنوع انتخاب
مواجه می‌کند. مثل این است که وارد فروشگاه شویم و بخواهیم تی‌شرت بخریم و تکلیفی
هم قبل از ورود به فروشگاه نداریم به‌خاطر همین وقتی انتخاب می‌کنیم و بیرون می‌آییم
باز هم راضی نیستیم. این اتفاق در ویژوال با دقت زیادی از پیش‌تولید به آن فکر شد
و زیاد هم اضافه‌گویی نبوده ولی دقیق بوده و در جای خودش انجام شده و کار سختی هم
هست، اما فیلمی نیست که ما بخشی از کار را انجام ندهیم که آن را ویژوال انجام دهد
بلکه دقیقاً کارکرد خودش را برای این فیلم رعایت کرده است.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است