نمایشی درباب یادآوری «چرا» | پایگاه خبری صبا
امروز ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۰۴:۳۳
رضا بهرامی :

نمایشی درباب یادآوری «چرا»

نمایش «بیست‌متری» (جوادیه) نوشته کهبد تاراج و با کارگردانی رضا بهرامی از 10‌دی‌ماه ساعت‌19 به تئاتر باران آمده است و تا جمعه 29‌دی‌ماه در این سالن روی صحنه می‌رود.

نمایش «بیست‌متری» (جوادیه) نوشته کهبد تاراج و با کارگردانی رضا بهرامی
از ۱۰‌دی‌ماه ساعت‌۱۹ به تئاتر باران آمده است و تا جمعه ۲۹‌دی‌ماه در این سالن
روی صحنه می‌رود. البته این نمایش چهار‌اجرا هم در قالب سی‌وششمین جشنواره بین‌المللی
تئاتر فجر خواهد داشت. بهروز پناهنده، سارا اللهیاری، امیر عدل‌پرور و هومن بنایی،
گروه بازیگران این نمایش ۶۰‌دقیقه‌ای را تشکیل می‌دهند.
موضوع نمایش در ارتباط با چهار‌نفر از اقشار‌ مختلف اجتماع نظیر
قشرفرهنگی، هنری، اجتماعی و سنتی است که از دهه‌۶۰ به‌امروز آمده‌اند و خود را
روایت می‌کنند. به‌بهانه این اجرا با رضا بهرامی؛ کارگردان نمایش گفت‌وگو کرده‌ایم.

نمایشنامه «بیست‌متری» تحت‌عنوان «جوادیه» سال‌۹۴
توسط خود کهبد تاراج؛ نویسنده نمایشنامه روی صحنه رفته بود. چه‌شد که تصمیم گرفتید
این نمایش را شما روی صحنه ببرید؟

از همان‌زمان که کهبد تاراج این متن را نوشت، قرار بود من
کارگردانی آن را برعهده بگیرم اما متاسفانه یک سفر کاری به خارج از کشو.ر برای من
پیش آمد و کهبد تاراج برای این‌که نوبت اجرای ما در تالار محراب از دست نرود، آن
را کارگردانی کرد. یکی‌از دلایلی که تمایل داشتم این نمایشنامه را اجرا کنم،
اجتماعی بودن تم نمایش بود. به‌همین دلیل تصمیم گرفتم این نمایشنامه را اجرا کنم.
از‌سویی دیگر نام نمایشنامه را هم تغییر دادم چون این نمایش برای من در «بیست‌متری»
«جوادیه» خلاصه نمی‌شود؛ می‌توان این جنس آدم‌ها و اتفاق‌ها را در سراسر ایران دید
برای همین نام «بیست‌متری» را انتخاب کردم تا به همه‌جا دلالت داشته باشد.

در اجرای شما از نمایشنامه «بیست‌متری» نوشته
کهبد تاراج، شما بدون هیچ دکور و حتی آکسسوآری طراحی کردید. چه‌قدر خودتان به این
طراحی اعتقاد داشتید و چه‌میزان شرایط سه‌اجرایی بودن باران شما را به این سمت سوق
داد؟

در این نمایشنامه شاهد فضای اعتراض هستیم که نسل دهه۶۰ و امروز
را مقابل هم قرار می‌دهد و نبودن آکسسوآر هم در راستای اعتراضی بودن نمایش در‌نظر
گرفته شده است. نوع اعتراضی که می‌خواستم نشان بدهم این بود که بازیگرانم هیچ
آکسسوآری نداشته باشند و با‌تمام وجود بتوانند تمام وقایع، احساسات و حرف‌های متن
را بیان کنند و مخاطب این حرف‌ها را درک کند. یکی از مشکلات تئاتر ما این است که
نخستین ایده‌ای که به ذهن کارگردان، نویسنده، بازیگر و یا طراحان خطور می‌کند، روی
صحنه اجرا می‌شود. هیچ‌جایی برای تفکر و درگیری در این شیوه تئاتر کار کردن به‌وجود
نمی‌آید و درواقع نوعی خودسانسوری اتفاق می‌افتد. من خودم را در باتلاقی قرار دادم
تا در‌صورت بیرون آمدن از آن، بتوانم به‌خود، عنوان هنرمند را بدهم. هر‌کسی می‌تواند
با دکور، نور کامل، یک نمایش را روی صحنه ببرد!

در این مسیر کار بازیگران نمایش دشوارتر نمی‌شد؟

درگیری من با بازیگران نمایش بسیار زیاد بود و در برخی از
موارد حتی به دعوا منتهی می‌شد. امیر عدل‌پرور و هومن بنایی، دو بازیگری بودند که
در اجرای کهبد تاراج هم حضور داشتند. بیشتری مشکل من هم با همین دو‌بازیگر بود چون
این‌دو با یک قالب دیگری فیکس شده بودن و شکستن آن فضا و ایجاد یک‌فضای جدید،
مشکلاتی را برای من به‌همراه داشت. در اجرای قبلی این نمایش، بازیگران آکسسوآرهایی
متشکل از وسایل‌ریزی داشتند که با آن‌ها بازی می‌کردند. من حتی بازی بازیگران را
هم کنترل کردم به این صورت که شهرام تاکسی در حداقل فضای صحنه حضور دارد و همین‌طور
که پیش می‌رویم، فضای بازی بازیگران، نور و … بیشتر و کامل‌تر می‌شود. می‌خواستم
نشان دهم سیف‌اله از شهرام تاکسی که در یک نقطه نشسته است و نور بسته‌ای دارد،
اهمیت بسیار کمتری دارد. واقعا بازیگران با جان‌ودل کار کردند و با هیچی کاری
کردند که مخاطب تمام وسایلی که باید روی صحنه وجود داشت را لمس کند.

در این نمایش شاهد بازی با مخاطبان هستیم؛
شهرام‌تاکسی با مخاطب دعوا و او را تحقیر می‌کند، مرجان، هم‌دلانه برای مخاطب
امروز دل می‌سوزاند و به‌مرور این‌وجه کم‌رنگ می‌شود. آیا برنامه داشتید از لحظه
ابتدایی نمایش تماشاگر را مرعوب خود کنید؟

دقیقا می‌خواستم همین کار را انجام دهم. شاید حتی مخاطب در
مواجهه با نمایش از شهرام‌تاکسی بدش بیاید اما این شخصیت نماد مردم عادی ما است؛
این قشر از جامعه ما توسری‌خور است، نمی‌تواند از جای خود بلند شود، مشکلات جامکعه
بسیار روی این قشر تاثیر می‌گذارد و این افراد یک‌گوشه نشسته‌اند. درواقع شهرام نماد
اعتراض تمام مردم ایران است. همچنین ممکن است به حرکات سیامک و رل‌های ماندگار و
نوستالژیکی که بازی می‌کند، بخندیم اما در پایان این بخش هم دلمان برای هنرمندان
می‌سوزد. اگر نگاهی به سینمای ایران بیندازید، می‌بینید معضلاتی که در «بیست‌متری»
از آن‌ها صحبت می‌شود، گریبان ما را گرفته است. از میدان راه‌آهن تا تجریش حدود ۲۲‌سینما
وجود دارد اما ببینید چند‌تا از این سینماها امروز فعال هستند؟! رئس سازمان فرهنگی‌هنری
شهرداری از احداث پردیس‌های سینما حرف می‌زند؛ سوال من این است که به‌عنوان یک
مقام دولتی چند‌تا از این سینماهایی که وجود دارند را بازگشایی کرده‌اند؟! به این
توجه ندارد که پایین‌شهر تهران اصلا از این امکانات بهره نمی‌برد.

شما همواره در این نمایش مخاطب را مورد پرسش
قرار می‌دهید. چقدر راه را برای مخاطب باز گذاشته‌اید که به نمایش شما ورود کند؟

به مشارکت در شیوه نمایش ایرانی فکر نکرده‌ام و اصلا نمی‌خواستم
در این زمینه ورود کنم. تمام تلنگرهایی که به مخاطب زده می‌شود تنها به این دلیل
است که در ذهن مخاطب «چرا» به‌وجود بیاید. معتقد هستم سالیان‌سال است‌ که چرا در
زندگی ما فراموش شده است. این مشارکت از این‌رو به‌وجود می‌آید که ذهن تماشاگر را
برای تلنگرهایی که در نمایش وجود دارد نزدیک‌تر شود و خود را در فضای نمایش قرار
دهد. برای شهرام‌تاکسی و سیف‌اله در بخش‌هایی این ورود را در‌نظر گرفتم اما باز‌هم
تمایل نداشتم مخاطب خیلی به نمایش ورود کند چون اگر این اتفاق می‌افتاد، فضای مرگ
این افراد را تحت‌الشعاع قرار می‌داد. این چهار‌نفر بعد از مرگ، زمانی را در
اختیار دارند تا در محله خود بچرخند‌ فرصت چندانی ندارند که به حرف‌زدن با مردم
بپردازند.

«بیست‌متری» در قالب ششمین جشنواره تئاتر شهر
اجرا کرده بودید. آیا از دید شما این نمایش در جشنواره به حق خود رسید؟

هیچ‌گاه به جشنواره‌های ایران نگاه مثبتی نداشته‌ام و
ندارم. من در ۱۶‌الی‌۱۷ جشنواره خارجی شرکت کرده‌ام. جشنواره در کشور ما یک ویترین
مافیایی است. جشنواره‌های کشور ما باعث شده‌اند افرادی که اصلا تئاتر بلد نیستند،
با دریافت یک یا دو جایزه به جایگاهی برسند که بسیار مدعی باشند. حتی اگر به
جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر هم نگاهی بیندازید این وضعیت را می‌بینید. در مدت‌زمانی
که از اعلام اولیه نام گروه‌ها تا امروز که تنها دو‌روز به آغاز جشنواره باقی
مانده است، ۱۰‌گروه انصراف داده‌اند. دوستانی که انصراف داده‌اند به‌درستی جشنواره
را یک جشن‌دورهمی و خانوادگی نامیده‌اند. اشتباه کردم وارد جشنواره تئاتر‌شهر شدم.
تنها به این فکر کردم که با‌استفاده از کمک‌هزینه جشنواره، بخشی از هزینه‌های
نمایش را تامین کنم و بتوانم اجرای عمومی نمایش در تماشاخانه باران داشته باشم.
جالب این‌جاست که وقتی نمایش را در قالب جشنواره اجرا کردیم، بسیاری از مخاطبان و
منتقدان از آن، به‌عنوان یک کار شاخص یاد کردند، نمایش ما در بخش انتخاب، با پنج‌امتیاز
که نشان از رای‌دادن تمام اعضای هیات‌بازبین بود، به جشنواره راه یافت اما داوران
حتی در یک رشته ما را کاندید نکردند. من با داوران صحبت کردم، یکی از داوران اصلا
به من پاسخ نداد. یکی‌دیگر از داوران که بسایر باسواد است، به من گفت که متن ما
ساختار دراماتیکی درستی ندارد درحالی‌که امروز نمایشنامه‌های ما از فضای کلاسیک
بسیار فاصله گرفته‌اند و قانون نگارش ادیسات نمایشی ارسطویی در آن‌ها دیده نمی‌شود.
حتی بسیاری از نمایشنامه‌نویسان ما میزانسن نمی‌نویسند.

مینا صفار

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تمساح خونی
    122/039/668/000
  • بی‌بدن
    31/159/220/500
  • سال گربه
    27/468/929/500
  • مست عشق
    16/428/078/500
  • آپاراتچی
    4/731/691/500
  • آسمان غرب
    4/086/239/500
  • ایلیاجست‌وجوی قهرمان
    4/017/155/500
  • پرویزخان
    3/349/494/500
  • نوروز
    3/326/111/000