بعد
از چندین سال حضور در برنامه «ماه عسل»، نام مریم نوابینژاد را در فصلسوم برنامه
«خندوانه» دیدیم؛ تا ماهرمضان امسال و برنامه «هزارداستان»؛ برنامهای با رویکرد
اجتماعی و حضور هنرمندان اینبار نه به عنوان مهمان بلکه در مقام میزبان که نگاهی
نو در ژانر خود محسوب میشد. فصلدوم این برنامه در ۶۰قسمت، ماه محرم و صفر
تولید و ارائه شد. نوابینژاد در «هزارداستان» کارگردان (بههمراه فوادصفاریانپور)
و معرف سوژهها بود. او بعد از این برنامه با «شبی با عبدی» به فعالیت خود در
برنامهسازی وشبکه نسیم ادامه خواهد داد. گفتوگو با مریم نوابینژاد پیرامون
موضوعات مختلف حوزه کاریش پیش روی شماست.
با توجه بهحضور
چندین ساله شما در برنامه «ماه عسل» با دیدن «هزار داستان» این ذهنیت بهوجود میآید
که با برنامهای شبیه به «ماهعسل» مواجه هستیم و ناخودآگاه این دو برنامه با یکدیگر
مقایسه میشوند(حداقل با زمانی که خودتان در آن برنامه فعالیت داشتید)، کما اینکه
افرادی که در «هزارداستان» حضور پیدا کردند داستان ویژهای در زندگی خود داشتند
که آن را روایت کردند؛ به عنوان کارگردان و سوژهیاب «هزارداستان» چه پارامترهایی
را در این برنامه لحاظ کردید که بیننده با برنامهای متفاوت روبهرو شود؟
سوژههای اجتماعی
همیشه برای من جذاب هستند، حتی قبل از اینکه وارد مطبوعات و تلویزیون شوم، چراکه
حوزه کاری من است، در واقع کسبوکار من این است نه به معنای مادی آن، بلکه به لحاظ
دغدغهمندی؛ از سال۸۸ حضور این سوژهها در تلویزیون بهدلیل همکاری من با برنامه
«ماهعسل» پررنگتر شد؛ پیش ازاین برنامه در مطبوعات بههمین حجمه، تعداد و وسعت
بود منتهای مراتب تیراژ مطبوعات در بهترین حالت ممکن ۱۰۰ یا ۲۰۰هزار نسخه است،
اما تلویزیون مدیوم بزرگتری است، برای همین بیشتر دیده میشود؛ شاید اگر کسی آنزمان
کارهای من را دنبال میکرد میگفت همان کارهایی را که در مطبوعات میکردم در «ماهعسل»
نیز انجام میدهم؛ موضوعات اجتماعی همیشه دغدغه من بوده است. اگر قرار باشد کسی از
تجربیات خود، زندگی، ومسائل اجتماعی در تلویزیون صحبت کند، بلافاصله به یاد «ماهعسل»
میافتیم. چرا؟ به این علتکه فیالبداهه خودمان آن را شروع کردیم، همانطور که
چنین برنامههایی را در هر شبکه دیگر چه استانی و چه غیراستانی ببینیم میگوییم
تقلیدی از «ماهعسل» است. شاید وجه تقلیدی چنین برنامههایی این باشد که یک مجری
روبهروی یک اتفاق اجتماعی بنشیند که در این صورت سبک سوالات، نوع نگاه و همهچیز
آن خواهوناخواه تحتلقای «ماهعسل» قرار میگیرد اما من با انبوهی از اتفاقات
اجتماعی مواجه هستم که تاریخ ندارند و به اتمام نمیرسند، همیشه مایلم در هر جایی
که هستم از آنها حرف بزنم؛ بنابراین فکر کردم ما به هرطریقی که بخواهیم برنامه
اجتماعی بسازیم با «ماهعسل» مقایسه خواهیم شد، چراکه مخاطبان خواهند گفت باز هم
یک مجری و باز هم سوژههای مردمی؛البته نه به مفهوم اینکه چون ما یک برنامه
اجتماعی به مدت سیشب در سال داریم پس از پرداختن به سوژههای اجتماعی بینیاز
هستیم؛ مگر میشود؟ تمام شبکههای دنیا از این اتفاقات پر هستند؛ مثل این است که
اگر یک شبکه برنامه سیاسی دارد سایر شبکهها فاقد این نوع برنامه باشند؛ مگر
برنامههای اجتماعی فقط محدود به ماهرمضان و یک شبکه و یک برنامه هستند؟ از آنجا
که این سوژهها ازلی و ابدی هستند میتوان در آنها زندگی و مردم را دید، حتی نقد
اجتماعی سازنده کرد. چراهای فراوانی در جامعه وجود دارند که تمام شدنی نیستند؛ ما
نیاز داریم تا میتوانیم مثال بزنیم، منتها همه تلاش من چه آن سالهایی که در «ماهعسل»
بودم چه در «هزارداستان» امیدبخشی و آخر خوب قصه است. این حکایت توام بودن سختی
و راحتی با هم است. در مجموع ما تعداد زیادی هنرمند داریم که از آنها در صدا
وسیما فقط به یکشکل استفاده میشود، که مهمان برنامههای مختلف شوند و در مورد
موضوعاتی صحبت کنند که اغلب آنها را شنیدهایم؛ این افراد کسانی هستند که فیلمنامه
خواندهاند، اجرا میدانند، فن بیان بلدند، در نتیجه میتوانند راویان خوبی برای
قصهها باشند، البته نه ۱۰۰درصد؛ ما کسانی را داشتیم که انتظارمان از آنها ۱۰۰
بود اما در آن اتفاق به اندازه ۳۰درصد ظاهر شد ، بهطوریکه نتوانست قصه را خوب
بیان کند و به تمام داستان نپرداخت. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که هرشب یک
هنرمند راوی باشد تا علاوه برجذابیت سوژه، جذابیت راوی را هم داشته باشیم تا مردم
راغب شوند که بدانند امشب راوی کیست و قصه چیست. در واقع یک جذابیت مضاعف.
مدتزمانی که به پیشتولید
اختصاص دادید چقدر بود؟ پروسه انتخاب سوژه ها و راویان چقدر از شما زمان گرفت؟
هر دو برنامه ماه
رمضان و محرم ما، پیشتولید کمی داشتند، یعنی زمانی بالغ بر یکماه برای سوژههای
ماهرمضان که تعدادشان به ۹۰مورد رسید و ماه محرم و صفر که بیش از ۱۵۰سوژه
داشتیم. با یکماه پیش تولید این حجم از راوی و سوژه را سر و سامان دادن کار بسیار
سختی است. اما فکر میکنم باوجود زمانکم پیش تولید، قصهها بهخوبی روایت شدند.
تولیدی بودن
«هزارداستان» مزیتی برای این برنامه محسوب میشد؟
من همیشه فکر میکردم
برنامه تولیدی مزیتهای بیشتری نسبت به برنامه زنده دارد اما بعد متوجه شدم که یک،
آنهایی در برنامه زنده وجود دارد که ممکن است از برنامه تولیدی دریغ شود یا در
تدوین نادیده گرفته شود.
هنرمندانی که به
«هزارداستان» آمدند جزو افرادی هستند که در کار خود حرفهای هستند؛ انتخاب آنها
به عنوان راوی را میتوان تفکری برای پیشگیری از خوردن برچسب شباهت و تقلید از برنامه «ماهعسل» در تعریف قصهها
قلمداد کرد؟ این اتفاق (حضور هنرمندان برای اجرا) ریسک نبود؟
برای اینکه مردم
داستانها را بشنوند و نگویند که بازهم مدلی از «ماهعسل» بله؛ واقعا این کار را
کردیم تا جذابیت کار را افزایش دهیم؛ ضمن اینکه برای خودمان هم جذاب بود، پیشبینیهایمان
گاهی اوقات درست در نمیآمد و بعضی اوقات که انتظار نداشتیم اتفاق خیلی خاصی رخ میداد.
بنابراین انتظار ضبط روتین نداشتیم. ما ریسک کردیم اما به اندازهای این انتخابها
مبهم و ترسناک بودند در نهایت اتفاق خوبی افتاد.
رویکرد شبکه نسیم
برای همه ما مشخص است و به همین نسبت محتوای برنامههای آن؛ با توجه به حالوهوای
«هزارداستان» فکر نمیکنید که بهتر بود این برنامه در یک شبکه سراسری روی آنتن میرفت؟
شبکه نسیم در دوره
دکتر کرمی و همچنین دکتر احسانی بسیار با ما همراه بوده است، مراحل تصویب یک طرح و
عملیاتی شدن آن به زمان زیادی نیاز دارد، اما شبکه نسیم خیلی سریع به ما جواب داد.
در پاسخ به سوال شما که چرا برنامه در این شبکه پخش شد باید بگویم به این علت که
ذات قصهها مفرح و شاد بود؛ آدمهایی به برنامه آمدند که حال خوبی داشتند و از دل
تجربیات خود ولو تجربیاتی تلخ مانند مرگ و … خارج و به زندگی معمول خود مشغول
بودند؛ بنابراین قصهها نشاط خود را داشتند، همیشه که شادی استندآپ کمدی نیست،
گاهی نشاط درونی است و ممکن است با شنیدن چند قصه حال ما خوب شود. به نظر من ما در
۹۹درصد داستانها این موضوع را رعایت کردیم.
تعاملتان با فواد
صفاریانپور(کارگردان) چهطور بود؟ چگونه نگاهتان بههم نزدیک شد؟
بههرحال در طول
همکاری نگاهها نزدیک میشوند. مواقعی اختلاف سلیقه داشتیم و داریم اما در هرصورت
برنامه است و نمیتوان کاری کرد؛ ضمن اینکه در فضای برنامهسازی کسی را پیدا نمیکنید
که۱۰۰درصد نگاهش با شما یکی باشد و قائدتا همین که ۵۰درصد هم یکی باشد کافی است؛
خیلی وقتها احساس میکنم در تدوین حق مطلب آنگونه که باید ادا نشد و قسمتهای
جذاب بسیاری هم از قلم افتاد.
چرا؟ مگر شما هنگام
تدوین حضور نداشتید؟
نه؛ ما به تدوین نمیرسیدیم
زیرا کار خیلی پر شتاب بود.
این اتفاق باعث نشد
به کلیت کار و روایت داستانها لطمه وارد شود؟
شما تصور کنید که
روزی بین دو تا سه مهمان دارید. مهمانهای ما از تمام استانها بودند؛ از طرفی
تنظیم ساعت حضور هنرمندان که به عنوان میزبان قرار بود با آنها به گفتوگو
بنشینند کار بسیار سختی بود. هماهنگی این افراد با یکدیگر زمان زیادی را طلب میکرد.
بنابراین باید به فکر این باشیم که ۶۰ مهمان داشته باشید و حالا میزبانها چهطور
هماهنگ میشوند؛ در نتیجه این موارد کار ما را چندین برابر میکرد، بنابراین در
شتاب ضبط برنامه مواقعی ممکن است از قصه غفلت شده باشد اما بازهم میگویم کلیت
کار خیلی به آنچیزی که خودمان میخواستیم نزدیک شد. حداقل اینکه «هزار داستان»
سنگبنای یکسری برنامهسازی جدید در ژانر اجتماعی شد که الزاما سوژهها نباید
مقابل یک مجری بنشینند و از طرفی هم همیشه هنرمندان به عنوان مهمان در برنامهها
حضور داشته باشند.
با این تفاسیر همچنان
تماشای یک برنامه مجریمحور مانند «ماهعسل» خوراک مناسبی برای مخاطب محسوب میشود؟
در«ماهعسل» بله؛
البته به شرط جذابیت در سوژههایش؛ چون به هرحال این برنامه برند است، مجری آن
مورد پسند مردم است و طرفدار دارد، محبوب است و ما نمیتوانیم این فاکتورها را
کتمان کنیم.
اگر روند جذابیت در
سوژهها رعایت نشود چهطور؟ یک برنامه با شکل و شمایل و مجری خوب خواهیم داشت اما
بحث اصلی یعنی سوژهها و محتوا هم به همان خوبی خواهند بود؟
بله، من امیدوارم
تعداد سوژههای خوب «ماهعسل» حداقل از چند عدد در سال به بیش از نصف برسد. احساس
میکنم تعداد سوژههای تاپ آن به نسبت سالهای گذشته خیلی کم شده است. اما فراموش
نکنیم که «ماهعسل» برنامه جریانسازی است. اتفاقی که امسال این برنامه برای
زندانیان رقم زد حتی اگر بگوییم تنها کارکرد آن بود، خوب است. البته که خیلی نباید
بر وجهه خیریه برنامه تاکید شود؛ برنامهساز بایستی نشان دهد و نهادها و مردم
خودجوش کار کنند. یعنی باید آنقدر شدت اتفاق درست و دقیق نشان داده شود که حتی
اگر خودش هم واسطه نشد مهم نباشد و جریان خود به خود راه بیفتد. درکل ما گاهی با
تلویزیون آرمانی خودمان گاهی فاصله داریم.
کارکرد اصلی شنیدن
قصههای افراد و دیدن برنامهای با این محتوا، چه فایدهای برای مخاطب دارد؟
مخاطبی که در زندگی شخصیاش درگیر روزمرگی است و قصه مختص بهخود را دارد.
خیلی جالب است که به
شما بگویم در برنامهآخر(فینال) که با حضور آقایان شهیدیفرد، حاجرضایی، رشیدپور
و پیام دهکردی ضبط شد، همین سوال را آنها پرسیدند که شنیدن این قصهها چه فایدهای
دارد و جالب این است که بسیاری از میزبانان بعد از برنامه میگفتند شنیدن حرفهای
مهمانان چقدر حال ما را خوب کرد. سوال شما مانند این است که بگوییم ما چرا فیلم می
بینیم.
بله، دقیقا؛ ما روایت
قصه را در فیلم و سریال داریم.
فیلم با داستان واقعی
خیلی فرق دارد؛ ما قصهای داشتیم با اجرای پیام دهکردی، قصه علی که اهل حلبچه است،
اگر هالیوود این داستان را بشنود محال است که آن را نسازد، آنقدر این داستان عجیب
و مهیج بود که میخواستید همپای او حرکت کنید، اتفاقا این داستان بسیار گریهدار
هم بود؛ چه اشکالی دارد، ما مردمی هستیم که کافی است یک حادثه روی دهد مانند
زلزله، همه اشک و ناراحتی و… خواهیم داشت. ما ملتی هستیم در لحظه، اما در همان
لحظات به راهکارهایی ، برای پیشگیری و کمکردن خسارات احتمالی اتفاقات شبیه به آنکه
دوباره ممکن است رخ بدهد، فکر نمیکنیم. اگر قرار است در رسانه کارکرد داشته باشیم
باید از این اتفاقات در طول سال حرف بزنیم اگر نه که رسانه پرمیشود از گفتوگوهای
خنثی، بچههای اینستاگرام و…، که اینگونه هم شدهاست.
از برنامه «شبی با
عبدی» هم صحبت کنیم؟
خوشبختانه جلسات خوبی
در این خصوص داشتهایم؛ خدارا شکر گروه بسیار حرفهای در این کار حضور دارند.
شما در فصلسوم «خندوانه»
هم حضور داشتید و پس از آن برنامه «هزارداستان» و بهزودی «شبی با عبدی»؛ مریم
نوابی نژاد در این برنامه هم نگاه اجتماعی خود را به محتوا خواهد داشت؟
قطعبهیقین وجود
خواهد داشت، در غیر اینصورت که من با آن برنامه همکاری نمیکردم. ما درپی آن
بودیم تا ببینیم چگونه میشود با هنرمندی مثل اکبر عبدی برنامهای ساخت که حرفی
برای گفتن داشته باشد، درست بخندیم؛ بهشکل صحیح مردم را متوجه یکسری از اتفاقات
اجتماعی کند آنهم بهدور از شعارزدگی. ممکن است در دل تماشاچیان ما یا در نحوه
انتخاب مهمان و یا قصه و مستندهایی که قرار است بسازیم اتفاقات زیادی رخ دهد. مردم
باید خود را در تلویزیون ببینند، باید حس کنند که بله ما هم میتوانیم.
درنتیجه «شبی با
عبدی» برنامهای با هدف انتقال حالی خوب با نگاهی اجتماعی است؟
بله؛ من معتقدم حال
خوب، با داشتن حرف، اگر برنامه را در حد بازی، شیطنت و… محسوب کنیم ممکن است
مخاطب را سرگرم کند اما تمام خواهد شد و اگر از بیننده در مورد فصل گذشته یک
برنامه بپرسید و او چیزی به خاطر نداشته باشد یعنی فاجعه؛ بعداز تجربه «خندوانه»
متوجه شدم مواقعی با استفاده از طنز حرفهای بسیاری را میتوان زد که خیلی
تاثیرگذارترهستند.
«شبی با عبدی» را
میتوان رقیبی برای «خندوانه» و «دورهمی» در نظر گرفت؟
بهتر است از واژه
رقیب استفاده نکنیم؛ چه اشکالی دارد که تلویزیون چندین برنامه طنز داشته باشد که
هرکدام به بخشهای مختلفی از طنز بپردازند؛ هیچ برنامهای جای برنامه دیگری را
تنگ نمیکند. ضمن اینکه تا بینهایت میتوان راجع به این قصهها حرف زد پس چرا
خودمان را سانسور کنیم و بگوییم که دیگر کافی است؛ کارهای زیادی میتوان کرد و من
همیشه نگران این هستم که نکند برای پرداختن به این همه قصه زمان نداشته باشم.
چرا با سابقه چندین
ساله در حوزه برنامهسازی بهسراغ تهیهکنندگی نمیروید؟
تهیه کنندگی حوصله
زیادی میخواهد، بهعلاوه نیازمند تعاملات زیادی مانند رفتن به جلسات و… است. من
ترجیح میدهم تهیهکنندگی بر عهده شخص دیگری باشد و او ما را حمایت کند و ما بهدنبال
برنامه خوب ساختن باشیم. برنامه خوب ساختن است که برای آدم میماند وگرنه در حال
حاضر تهیهکنندگی جز حرص و جوش اتفاق دیگری نیست.
بنابراین بهدنبال
پول بیشتر نیستید؟
بهشدت از پول بیشتر
خوشم میآید(باخنده) اما آنقدر که اینکار را بلد نیستم مطمئنم آخر پروژه چیزی برایم
باقی نمیماند. به همین دلیل ترجیح میدهم با کسی که کاربلد است به یک توافق نسبی
برسم. من هیچوقت در زندگی تاجر خوبی نخواهم شد.
فصلهای
بعدی«هزارداستان» تولید خواهد شد؟
مطمئنم این برنامه تا
هزاران داستان هم قابلیت ساخته شدن را دارد. در حالحاضر شبکه هم بر این امر مصر
است.
یعنی بازهم در
مناسبتی مثل ماهرمضان شاهد آن خواهیم بود؟
نمیدانم، شاید تبدیل
به برنامهای مناسبتی برای شبها شویم مثل دههفاطمیه یا منوط شویم به ماه رمضان،
محرم وصفر.
صحبت پایانی خود را
بفرمایید.
از آقای فرحانی خیلی
ممنونم، او یکی از معدود تهیهکنندگانی است که بهواقع دلش برای کار میتپد؛ تا
زمانیکه ما تایید طرح را بگیریم این فرد پایکار ایستاد و پشتیبان ما بود. همینکه
مارا باور کرد و به ما میدان داد جای تشکر دارد. من پرونده مشخصی ندارم. نمیتوانم
بگویم چهکارهام. اما به علت اعتماد شبکه نسیم و تهیه کننده و عوامل خوب و دلسوز
کنارهم ایستادیم. هیچوقت نباید یک برنامه را رها کرد بلکه باید مدام در جهت
تکامل آن قدم برداشت.
لیلاسلمانی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است