ایموجیها (The Emoji Film) نام اثری آمریکایی به کارگردانی تونی لئوندیس است که چندی پیش از سوی کمپانی سونی پیکچرز منتشر و مورد تماشای بسیاری از علاقهمندان به فضای مجازی قرار گرفت.
فیلم «شکلک» که حاوی دغدغه فراوان جین نقش اصلی اثر برای خودنمایی و زندگی متفاوت است، در فضایی تخیلی و کمدی سعی دارد بر نفوذ و تأثیر ایموجیها در دنیای مجازی و حقیقی انسانها بپردازد و بیننده را به سفری پرماجرا که تابهحال از آن بیخبر بوده است، دعوت کند.
شکلکهای تلفن همراه که این روزها مورد استقبال خیل عظیمی از کاربران نرم افزارهای پیامرسان قرار گرفته است و بهجرأت میتوان گفت کمکم جای کلمات را پر کردهاند، به سوژه خوبی برای تونی لئوندیس تبدیل شده است.
بگومگوهای ایموجیهای معروف و پرکاربرد تلفن همراه بر جذابیت اثر افزوده و بیننده را ناخودگاه به سمت دنیای درونی شکلکها میبرد تا به دنیایشان سرکی بکشد و با این غریبههای آشنا بیشتر از پیش ارتباط برقرار کند.
دردسرآفرینیهای متعدد جین که توانایی بروز احساسات مختلفی را در خود میبیند، در میانههای رو به پایان فیلم صاحب تلفنهمراه را به سمت راهاندازی مجدد(ریست) تلفن همراهش مجبور میکند؛ اتفاقی که در بخش دیگری از این اثر ما را نگران از بین رفتن ایموجیها کرده و برای زنده ماندنشان از مرگ مجازی دچار دلهره میشویم.
این انیمیشن تأثیرگذار که مورد انتقاد فراوان بسیاری از مخاطبان و قلمبهدستان قرار گرفته است و برخی تماشای آن را برای نوجوانان مناسب نمیدانند، درواقع نمونه بارز چهره آدمهایی است که روزانه با آنها سروکار داریم.
صاحب اثر با نمایش شکلکهایی که هر یک نماینده نوع خاصی از اقشار جامعه هستند، تلاش کرده است بیننده را با آنچه در دنیای اطرافش میگذرد آشنا کند؛ از اسمایلر فریبنده گرفته تا هایفایو بامعرفتی که یک تختهاش هم کم است.
در اثر تونی لئوندیس، دنیای مجازی ایموجیهای دوستداشتنی که به کثرت مورد توجه و استقبال هر یک از ما در مکالمات روزمرهمان قرار گرفته است، بیننده را با دنیایی کاملاً مشابه آنچه در روزگار واقعی میبیند مواجه میکند و به نظر میرسد سعی دارد وجه تشابه و تلفیق دنیای واقعی و غیرواقعی را به نمایش بگذارد.
به هرحال این انیمیشن 80دقیقهای که بسیاری آن را ضعیف میدانند، میتواند دقایقی سرگرمکننده برای مخاطب رقم بزند تا تماشای آن را دوام بیاورد.
به نام خدا
«سرد و خشن»
«رودخانه ویند»(باد) عنوان اولین فیلم تیلور شریدان در مقام کارگردانی است؛ فیلمی که موفق شد در جشنواره فیلم کَن2017 در بخش نوعی نگاه، عنوان بهترین کارگردانی را کسب کند. شریدان که پیشتر او را بهعنوان نویسنده و فیلمنامهنویس در فیلمهای سیکاریو به کارگردانی دنی ویلنو و فیلم «اگر از آسمان سنگ ببارد» ساخته دیوید مکنزی میشناسیم، این بار در مقام کارگردان و نویسنده فیلم «رودخانه ویند» را ساخته است. فیلمی با بازی جرمی رانر(که بدون شک یکی از بازیهای تاثیرگذار و ماندگار خود در این اثر را ارائه داده است.) فیلم داستان شکارچی را بیان میکند که در پی قتل دختر یکی از دوستان صمیمیاش، همراه با یک مامور افبیآی بهدنبال سرنخهای جنایت در ایالت کوهستانی و سرد وایومینگ همراه میشود. شریدان که ابتدا بهعنوان فیلمنامهنویس فیلم سیکاریو به شهرت رسید و پس از آن برای فیلمنامه «اگر از آسمان سنگ ببارد» کاندیدای اسکار و جوایز متعددی شد و مورد تحسین منتقدان قرار گرفت، این بار هم به فضای مورد علاقه خود پرداخته است؛ فضایی سرد و تلخ در آمریکایی که دیگر از شهرهای پُرزرقوبرق و بزرگ آن خبری نیست؛ داستانی در نقاط مهجور و کمتر مطرح شده در هالیوود. نگاه شریدان به جامعهاش نگاهی سرشار از تلخی و نااُمیدی است که بهشدت انفعال و ضعف و ستم قانون در آن به چشم میخورد. شریدان چنان تلخ و سیاه به انسانها و محیطش مینگرد که با پایان فیلم مخاطب بهشدت درگیر داستان و شخصیتهای فیلم قرار میگیرد و این نگاه فیلمساز تمام وجودش را فرا میگیرد. تیلور شریدان در فیلم «سیکاریو» با قرار دادن یک مامور افبیآی که زنی است بهشدت عدالتجو و با وجدان کاری و پایبند به قانون، به قاچاق مواد مخدر در مرز بین آمریکا و مکزیک میپردازد و به آرامی تلخیهای مبارزه با مواد مخدر و منفعل بودن قانون و از همه مهمتر عدم عدالت را چنان بغرنج و بحرانی روایت میکند که مامور افبیآی و مخاطب عدالتجو و بیخبر از دنیای اطرافش را به کام نااُمیدی و سردرگمی میکشاند و حتی با یک قدم رو به جلو اظهار میکند که این مسائل پایانی ندارند و باید با آن خو گرفت. کمااینکه بسیاری از انسانها عادت را به تغییر، ترجیح دادهاند و ارزشهای انسانی را کنار زدهاند. در فیلم بعدی خود «اگر از آسمان سنگ ببارد» نیز بدون ادعا و با روایتی ساده، تقابل دو مامور وظیفهشناس پلیس محلی و دو برادرکه برای حفظ زمین کشاورزی اجدادی خود دست به دزدی میزنند تا سرمایهشان را دولت غصب نکند را نشان میدهد. در این نزاع چهارنفره که با زیرکی تقابل بین قانون و ظلم قانون به تصویر کشیده میشود، یک برادر و یک پلیس(نماینده مردم و حکومت=قانون)کُشته میشوند تا باعث شوند این جنگ و رودررویی بین قوانین ناقص و زورگو و مردم عادی با پایان فیلم نیز ادامهدار و بدون راهحلی برای تغییر باقی بمانند.
کمی از این دو فیلم و فضای ذهنی فیلمساز فاصله بگیریم. قهرمان فیلمهای شریدان قهرمانی است با رفتاری درونی که کشمکشهای ذهنیاش آنها را که غرق در بدگمانی و ناامیدی هستند از قهرمانی ساده به شخصیتی غیرقابل درک و مبهم تبدیل میکند. فیلمساز علاقهای به همراهی با قهرمانش ندارد و او را همانند مخاطب در سرزمین بیروح و گزنده رها میکند تا تماشاگر خودش به فهم زوایا و انگیزههای قهرمان دست پیدا کند، و بتواند به درک درستی از اعمال و رفتار او برسد. این بار در فیلم «رودخانه ویند»(باد) جرمی رنر(در نقش کوری لامبرت) قهرمان فیلم است. شکارچی که در کوهستان خالی از سکنه و سرد و خشن زندگی میکند و در مواجهه با جسد دوست صمیمیاش که یک سرخپوست بومی آمریکا به حساب میآید با نماینده قانون(مامور افبیآی)همراه میشود تا پی به راز قتلی ببرد(قتلی که برای دخترش نیز اتفاق افتاده و شریدان به آرامی درونیات قهرمانش را با جزییات به تصویر میکشد.) قتلی که فقط یک جنایت ساده نیست بلکه نمونهای است از بیعدالتی و ناملایمتیهای یک جامعه به اقلیتهای یک منطقه. شریدان ظلمی که به بومیها و دورگههای آمریکایی میشود را با نگاهی دهشتناک و بدون عاطفه در برابر چشمان مخاطبش قرار میدهد و با جمله آخر فیلم که بسیاری از زنان بومی آمریکا که ناپدید میشوند حتی در جامعه آماری نیز به حساب نمیآیند، شوک بزرگ خود را به مخاطبش وارد میکند؛ مخاطبی که حالا دچار تشویش و استیصال شده و لحظهای این میزان خشونت و سردی را تاب نمیآورد.
در نمای اولیه فیلم که عدهای گرگ(متجاوز) در انتظار برای یورش به گله گوسفندان بیدفاع هستند کارگردان در همان ابتدا با نمادگذاری میان آن دو، بار دیگر تقابلهای فیلمهای قبلیاش را با شگردی دیگر ارائه میکند، امّا چه کسی میتواند از گله بیدفاع محافظت کند؟ فقط یک شکارچی.
فیلمساز با این نمای ابتدایی بهظاهر ساده علاوه بر شخصیتپردازی اندازه و کافی، تمام حرف و مسئله خود را میزند و معتقد است که قانون دیگر نمیتواند یا نمیخواهد از مردم بیگناه دفاع کند، بلکه یک عامل بیرونی، زخمخورده و بدون اعتقاد به قانون جامعه و براساس خصلتی انسانی و ارزشمند(خصلتی که فراموش شده) میتواند در مقابل یورش انسانهای گرگصفت تاب بیاورد و به مامور قانون(افبیآی) و بسیاری دیگر بفهماند که در چه محیطی زندگی میکنند. محیطی سرد و خشن که کاری از دست کسی برنمیآید زیرا قدرت در دستان آنها نیست. عدالت و قدرت در جایی دیگر نهفته است.