عقده ظاهر شدن ندارم! | پایگاه خبری صبا
امروز ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۳۶
عباس محبی در گفت‌وگو با «صبا»:

عقده ظاهر شدن ندارم!

«این برخوردهایی که تهیه‌کننده‌های تلویزیون با امثال من دارند اصلا صحیح نیست؛ من هیچ‌گونه عقده دوربین و ظاهر شدن ندارم، اما فرد زمانی هنرمند می‌شود که هنرش را به مردم عرضه کند.»

 عباس محبی از بازیگران پیشکسوت تلویزیون و هنرمندان
قدیمی و با تجربه رادیو است که در آثاری مثل «مینی‌بوس»، «مرز خوشبختی»،«پرواز در
پرواز» و… به ایفای نقش پرداخته است و این روزها در حال نویسندگی است. علاوه‌بر
این موارد از ذوق کشیدن نقاشی با آبرنگ هم بهره مند است؛ او فعالیت خود را با کار
طنز شروع کرده و اغلب مردم وی را با خنده‌هایش می‌شناسند؛ محبی در دوران موشک‌باران
سال‌های جنگ برای اولین بار برنامه‌ای مفرح تحت عنوان«جنگ هفته» را با گروهی از
دوستان هنرمندش در زیرزمین یا پناهگاه برای رزمندگان جبهه و خانواده‌ها در تهران
روی صحنه می‌برد و شادی را در خانه‌ قلب مردم می‌نشاند؛ به گفته او هدف اصلی‌اش
نیز همین امر بود، با فعالیت محبی در برنامه رادیویی«جمعه ایرانی»، که روند خوب و
طولانی را طی سال‌ها در پی داشت
٬ نیز بر محبوبیتش اضافه شد؛ فعالیت‌های
چندین ساله این هنرمند پیشکسوت بهانه‌ای شد تا روزنامه «صبا» گفت‌وگویی را با او
ترتیب دهد که در ادامه می‌خوانیم.

هم‌اکنون مشغول چه کاری هستید؟

در حال حاضر مشغول نوشتن نمایشنامه برای تئاتر و اجرای آن هستم و در
برنامه‌های رادیویی «صبح جمعه» از رادیو ایران و «طنز و ترانه» فعالیت دارم که به‌دلیل
ایام محرم و صفر فعلا تعطیل شده است و بعد از این دوران، کار دوباره ادامه خواهد
داشت.

این روزها در کنار رادیو،
پیشنهاد اجرای تلویزیونی هم دارید؟

نه، در حال حاضر هیچ‌گونه فعالیتی در تلویزیون ندارم.

دلیل کم‌رنگ شدن شما
در تلویزیون و عرصه تصویر چیست؟

متاسفانه این روزها اغلب
برنامه‌های تلویزیونی فقط به دست عده‌ای خاص (نمی‌دانم اسمش را چه بگذارم؟) در حال
گردش بوده و حضور امثال من، منوچهر آذری، علیرضا جاوید‌نیا و دیگر عزیزانی که
چندین سال سابقه طولانی در عرصه هنر داریم و برای مردم‌مان خدمت می‌کنیم روزبه‌روز
در حال کم‌رنگ شدن است؛ جای بسی تاسف دارد که ما مجبور باشیم برای جبران خلاء
بیکاری و امرار معاش زندگی‌مان برگردیم بر سر خانه اصلی‌مان تئاتر؛ گرچه من به آن
افتخار می‌کنم اما برای ما کافی نیست.

تا به حال به فکر برنامه‌نویسی و ارائه طرحی از طرف خودتان افتاده‌اید؟

متاسفانه چندین سال پیش مصاحبه چارلی چاپلین را خواندم که می‌گفت:
«وقتی فعالیت‌های هنری در دست عده‌ای ناکارآمد قرار بگیرد جای کارکردن برای من و
امثال من نیست. با این اتفاق باید به فکر ساختن برنامه‌ای از سوی خودم باشم تا
دینم را نسبت به رسالتی که به‌عنوان هنرمند بر ‌عهده‌ام بوده ادا کنم»، برایم درس
عبرت نشد، چراکه باید به این موضوع می‌اندیشیدم که شاید این اتفاق برای من هم بیفتد؛
در آن زمان باید از آن می‌آموختم و به فکر ارائه برنامه‌ای جدید از سوی خودم می‌شدم،
گرچه در حال حاضر مشغول نویسندگی برای انجام فعالیتم هستم اما این مورد می‌توانست
زودتر برایم رخ دهد.

باتوجه به شرایطی که از آن حرف زدید، چه صحبتی در مورد فضای رادیو و
تلویزیون دارید؟

در حال حاضر باتوجه به جوی که در صداوسیما حاکم شده است و باتوجه به
سابقه‌‌ای که در عرصه هنر دارم، در شأن خودم نمی‌دانم در راهروها به‌دنبال تهیه‌کننده
و کارگردان بگردم و ملتمسانه از آن‌ها تقاضای کاری جدید کنم، چراکه معتقدم یک
هنرمند زمانی مسائل و سختی‌ها را متحمل می‌شود که بتواند تجربه لازم را برای نشان
دادن هنرش به مردم به دست آورد و خودش را عرضه کند، اما وقتی که او با پشت سر
گذاشتن همه این موارد در حرفه خود استخوانی خرد می‌کند و مورد تایید مردمش و
بزرگان این عرصه قرار می‌گیرد
٬ دست درازی کردن سمت یک‌سری از افراد
تازه به دوران رسیده که جایگاه هنرمندان را نمی‌دانند، خوشایند و صلاح نیست. از
آنجایی که من کارم را با تلویزیون شروع کردم، توقع این را نداشتم با عزیزانی که
طنز را در رسانه مطرح کردند و برای آن زحمت کشیدند چنین رفتاری شود؛ با گفتن این
صحبت‌ها یاد خاطره‌ای در اوایل دهه۶۰ افتادم، آن زمان که دوران جنگ و اوج موشک‌باران
بود، در سراسر خانه‎‌های مردم رعب و وحشت بود، من به همراه گروهی از دوستان که
فعالیت‌های هنری مثل طنز، خوانندگی و.. داشتند به فکر این افتادیم تا برای مردم
سرگرمی و شادی ایجاد کنیم. برای انجام این امر مکان‌های زیرزمینی را با نام
پناهگاه انتخاب و برای آن‌ها اجرا می‌کردیم، به‌طوری‌که فعالیت ما مختص یک قسمت
نبود، یعنی در جبهه‌ها برای رزمندگان و در تهران برای خانواده‌ها حتی اگر تعدادشان
کم بود فضایی شاد را ایجاد می‌کردیم و همه از آن لذت می‌بردیم.

خاطرم می‌آید که صداوسیما یک تصویربردار را به‌صورت مستمر نزدمان می‌فرستاد
تا مجموعه فعالیت‌های ما را از اخبار پخش کنند؛ یاد آن دوران به‌خیر؛ اولین گروه
برگزاری برنامه طنز « جنگ هفته» بودیم و هنوز هم نوارهای این برنامه در آرشیوهای صداوسیما
وجود دارد و گاهی هم از شبکه نسیم به نمایش گذاشته می‌شود. از آن دوران تا به
امروز در این زمینه فعالیت کردیم؛ در مجموع این برخوردهایی که تهیه‌کننده‌های
تلویزیون با امثال من دارند اصلا صحیح نیست؛ من هیچ‌گونه عقده دوربین و ظاهر شدن ندارم،
اما فرد زمانی هنرمند می‌شود که هنرش را به مردم عرضه کند و بهترین راه میسر شدن
این امر صداوسیما است. امیدوارم این مسائل از سوی مسئولان پیگیری شود؛ در کنار همه
این مواردی که گفتم فضای رادیو را بهتر می‌بینم و از فعالیت در آن راضی هستم.

به‌نظر شما چه معضلاتی در حرفه بازیگری وجود دارد و روش صحیح آن باید
به چه صورت باشد؟

متاسفانه اغلب شاهدیم که به‌دلیل برخی روابط و پارتی بازی‌ها
کارگردان‌ها فرد ناکارآمدی را جلوی دوربین قرار می‌دهند؛ به‌نظرم
٬وقتی نویسنده‌ متن فیلم را بر مبنای شخصیت بازیگر و توانمندی‌اش خلق می‌کند
نباید فرد دیگری را انتخاب کرد، چراکه هر کسی براساس کاراکترش باید سر جای اصلی
خود قرار بگیرد، درغیر‌این‌صورت خروجی اثر چیزی جز از دست دادن مخاطب و بیننده نخواهد
بود. من در سریال «محاکمه» که مجموعه‌ای تاریخی بود، به‌جای محمد علی خان به ایفای
نقش پرداختم و دلیل ماندگاری‌ام و بازخورد خوب از طرف مردم در این فیلم
٬ این بود که شخصیت داستان به نوع بازیگری من نزدیک بود؛ در این بین
پافشاری استاد عزت‌اله انتظامی که پیشکسوت این عرصه هستند، تاثیر بسزایی در انتخاب
من داشت.

به‌نظر شما چه زمانی خروجی یک اثر به دل بیننده می‌نشیند؟

یک اثر وقتی به دل مردم می‌نشیند که کارگردان حق تقدم را جای روابط
به ضوابط اختصاص دهد و با نظر نویسنده و کمک گرفتن از پیشکسوتان این عرصه
٬بازیگر خود را انتخاب کند تا مردم از آن لذت ببرند. به عقیده من باید
هرچیزی سر جای اصلی خودش قرار بگیرد و افراد باتوجه به توانمندی‌شان مقابل دوربین
قرار بگیرند.

چه خاطره جالبی از فضای رادیو دارید؟

خاطره‌ای جالب از یک مدیر رادیو به یاد دارم؛ روزی مدیری برای قوت
قلب و بررسی مشکلات گوینده‌ها به رادیو آمده بودند و همه ما را دور هم جمع کردند،
چند تن از دوستان از درآمد پایین این عرصه گله داشتند؛ من باتوجه به این‌که صحبت
همکارانم کاملا درست بود و همه به‌خاطر عشق و علاقه‌شان به این حرفه
٬ فعالیت می‌کردند٬ به شوخی به آن فرد گفتم: آقا تو را به
خدا حقوق ما را اضافه نکن، همه ساکت شدند و او با تعجب پرسید چرا؟ گفتم: اگر درآمد
رادیو را زیاد کنید پای تهیه‌کننده‌هایی که به‌دنبال روابط و باندبازی هستند به
این‌جا کشیده می‌شود و این فضا را نیزاشغال می‌کنند؛ درنهایت از این‌جا هم باید
بیرون برویم. ما پولی نمی‌خواهیم فقط اجازه دهید تا به عشقمان(رادیو) برسیم. وقتی
همه متوجه شوخی‌ام شدند، خندیدند.

هنوز هم با همکاران برنامه پرطرفدار «جمعه ایرانی» که قبلا پخش می‌شد،
همکاری می‌کنید؟

بله از بین همکاران «صبح جمعه» با گوینده‌هایی مثل علیرضاجاوید نیا٬ تبریزی و خانم مهیمنی و… که در «جمعه ایرانی» هم حضور داشتند، همچنان
همکاری دارم و امیدوارم منوچهر آذری نیز به جمع دوستان قدیم ما اضافه شود.

چه کسانی در موفقیت برنامه«جمعه ایرانی» نقش بسزایی داشتند؟

سعید توکل تهیه‌کننده برنامه «جمعه ایرانی» و آقای شیشه‌گران٬ آقای جولایی٬ حمید منوچهری٬ زنده یاد عزت‌اله
مقبلی
٬منوچهر نوذری و همایون ایران‌پور جز‌و افرادی بودند که برای موفقیت و
ماندگاری این برنامه زحمت زیادی کشیدند و از همه این عزیزان ممنونم. روح همه آن‌هایی
که در بین ما نیستند، شاد.

این روزها نقاشی هم می‌کشید؟

بله من گاهی اوقات برای دل خودم به غیر از نوشتن٬ نقاشی با آبرنگ هم کار می‌کنم که نمی‌دانم قشنگ می‌شود یا نه؟

چه چیزی باعث ماندگاری افراد در عرصه هنر می‌شود؟

ماندگاری افراد در هر زمینه‌ای خصوصا هنر، به تعهداتی که هنرمند نسبت
به قلمش
٬ اعتقادات کاری خود و جامعه دارد، برمی‌گردد و از همه مهم‌تر این‌که
اگر کسی در قالب و رفتاری زیبا با مردمش مرتبط باشد و به آن‌ها خدمت کند، ماندگار
خواهد شد. من همیشه می‌گویم: من نوکر ملتم هستم و برایم چه اربابی بهتر از آن‌ها وجود
دارد، اگر نوکر خوبی باشیم ارباب نیز نظر خوبی به نوکرش دارد. به‌طور نمونه
روزنامه‌نگار مصری به نام حسن‌الحیدر برای تمام دنیا الگو بود که حدود
هشت سال پیش به رحمت خدا
رفت و دلیل ماندگاری او این بود که علاوه بر کارکردن برای مردمش
٬برای اعتقاداتش نیز ارزش قائل بود، قلم فرسایی بیهوده نداشت و رابط
معینی بین مردم و دولت بود. به‌نظرم همه این‌ها ریشه در روان‌شناختی و جامعه‌‌شناسی
دارد.

کلام پایانی خود را بفرمایید.

طنز یعنی یک داروی تلخ را به‌صورت
آب نبات شیرین به خورد دیگران دادن. جادارد یادی کنم از مرحوم منوچهر نوذری که
افتخار شاگردی این بزرگوار را داشتم و فکر می‌کنم هنوز هم شخصی نتوانسته خلا‌ء
نبودش را جبران کند. استاد در عین حال که نقش‌آفرینی‌‌اش طناز و خنده‌دار بود، درد
مردم را هم به تصویر می‌کشید.

شیبا یاقوتی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تمساح خونی
    110/472/484/000
  • بی‌بدن
    26/214/863/000
  • سال گربه
    18/031/038/500
  • آپاراتچی
    4/245/817/500
  • پرویز خان
    3/263/887/000
  • نوروز
    3/001/113/000
  • ایلیاجستجوی قهرمان
    2/962/112/500
  • آسمان غرب
    2/566/028/000