ساخت «نگار» بسیار هیجان انگیز بود | پایگاه خبری صبا
امروز ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۱۳:۲۷
رامبد جوان:

ساخت «نگار» بسیار هیجان انگیز بود

«ساخت نگار براى من صاحب کشف و شهود، جهانبینی و معماهای خود بود و ساخت این اثر علاوه بر بازی همسرم در آن، برای خود من هم بسیار هیجان انگیز بود.»

«نگار» فیلم مهندسى ساخت و محاسبه شدهاى
است. کارگردان تکلیفش با مخاطب روشن است. بازیگران سهمشان را درست و به‌جا استفاده
مى
کنند و فیلم فروش خوبى هم داشته است. رامبد جوان بلد است نبض مخاطب
را بگیرد. اهل ریسک اما محاسبه‌گر و محتاط است و «نگار» از زاویه دید چنین شخصیتى ساخته
و پرداخته شده است. با او در خصوص نگار گفت‌وگو کردیم که نتیجه این معاشرت
با کارگردان «ورود آقایان ممنوع» و کارگردان ریسک پذیر «نگار» پیش
روی شماست.

انتخاب نگار جواهریان به عنوان بازیگر نقش اول «نگار»که ازقبل هم توانایی‌های
خود را ثابت کرده و در واقع کشف شما هم نیست اتفاق خوبی برای فیلم است.خونسردی چهره
او به نقش کمک می‌کند اما نسبت خانوادگی میان شما ممکن است باعث پیشامدهایی در حین
کار شده باشد. سوال من این است که آیا از ابتدای نگارش فیلمنامه ایشان درذهنتان بود
یا در زمان انتخاب بازیگر به او فکر کردید؟

بى شک قبل از اینکه فیلمنامه ای وجود داشته باشد یا حتی فیلمی ساخته شود
قرار بر این بود فیلمی بسازیم تا نگار جواهریان در آن بازی کند و اصولاً نوشتن این
فیلمنامه نگار با همین ایده آغاز شد. خیلی وقتها این اتفاق می‌افتد. افرادی که با هم
دوست هستند، عضو خانواده یکدیگرند یاهمکاران قدیمی اند دوست دارند با هم کار کنند.آن
زمان است که آن‌ها پروژه‌های شان را به این سمت که با هم همکاری داشته باشند هدایت
می‌کنند.نمونه‌های این اتفاق در سینمای ایران و سایر کشورهای دنیا برای بسیاری از هنرمندان
افتاده و اتفاق تازه ای که منحصر به «نگار» باشد نیست. همانطور که گفتم نمونه‌های این
اتفاق بارها در سینمای جهان رخ داده است. ساخت نگار براى من صاحب کشف و شهود، جهانبینی
و معماهای خود بود و ساخت این اثر علاوه بر بازی همسرم در آن، برای خود من هم بسیار
هیجان انگیز بود.

در حالی که بعضی از نقش‌های فیلم، مثل پیمان می‌توانست به شما امکان بازی
در فیلم را بدهد خودتان در کار حضور پیدا نکردید، به این مسئله فکر کردید که در فیلم
به عنوان بازیگر هم حضور داشته باشید؟

بى‌شک به این مسئله فکر کردم چون وقتی شما به عنوان یک هنرمند دست به
کاری می‌زنید ابتدا داشته‌های خود را بررسی می‌کنید. وقتی داشته‌های من شامل بازیگری
هم هست قطعا نمی‌توانم از این توانایی استفاده نکنم.حتی در جلسات درون‌گروهی هم بحث
بازی کردن یا نکردن من در فیلم مطرح بود و طبیعى است که به این گزینه فکر کرده بودم
اما ترجیح من همیشه این است که وقتی فیلمی را می‌سازم در آن بازی نکنم. از همین حالا
اعلام می‌کنم تا پایان عمرم اگر فیلمی را ساختم و جلوی دوربین هم رفتم، به دلیل این
مسئله بوده که چاره‌ای جز این کار نداشتم چه برسد به این‌که بگویند من فیلمی ساخته‌ام
تا خودم در آن بازی کنم! اگر در فیلمی به کارگردانی خودم بازی کرده‌ام دلیلش این است
که مثلا بازیگری که در آن کار مورد نیاز من بوده به دلیلی در دسترس نبوده و نتوانستم
بازیگر مناسب دیگری را برای نقش انتخاب کنم و مجبور شده‌ام خودم جلوی دوربین بروم.
دست‌اندرکاران سینما می‌دانند پروسه جذب بازیگرها وجلب رضایت آنان براى حضور در یک
پروژه سینمایی و از آن مهم‌تر هماهنگی گروه بازیگران برای حضور همزمان آن‌ها در یک
فیلم چقدر سخت است و گاهی اوقات همین سختی‌ها باعث شده خودم در فیلم‌هایی هم حضور داشته
باشم اما این مسئله را چندان نمی‌پسندم. ضمن این‌که فیلم «نگار» فیلم پیچیده و سختی
بود و اگر در کنار کارگردانی به عنوان بازیگر جلوی دوربین می‌رفتم درصد خطای من به
عنوان کارگردان بیشتر می‌شد، به همین خاطر ترجیح دادم پشت دوربین متمرکز باشم و کارها
را انجام دهم.

پروسه انتخاب سایر بازیگران چگونه بود؟ آیا توانستید
تمامی گزینه‌های مورد نظرتان را در فیلم «نگار» کنار هم جمع کنید؟

گزینه‌های اولیه من که از زمان نگارش و قبل از پیش‌تولید به آن‌ها فکر
می‌کردم، آتیلا پسیانی و مانی حقیقی بودند. به خانم بیتا فرهی هم فکر کردم که نتوانستیم
از حضورشان در فیلم استفاده کنیم و خانم بایگان جایگزینشان شدند که بسیار انتخاب به‌جا
و درستى بودند. اقبال خوب پروژه هم داشتن آقای شجاع‌نوری بودکه از اولین گزینه‌های
من برای این نقش بودند. ولی برای نقش پیمان تا روز شروع فیلمبرداری قرار بود پیمان
معادی جلوی دوربین برود، برای همین هم نام شخصیت پیمان بود اما او همیشه نگرانی‌هایی
جدی درباره این فیلمنامه و نقش داشت؛ جلسات متعددی با هم در این مورد برگزار کرده بودیم.
روز فیلمبرداری بود که پیمان معادی تصمیم گرفت این نقش را بازی نکند، همان روز پس از
پایان صحبت با او بلافاصله با محمدرضا فروتن که انتخاب ویژه‌اى بود تماس گرفتم و او
هم به شکل اورژانسی این مساله را درک کرد و خود را به پروژه رساند و پیمان فیلم «نگار»
شد.

پس به نظر می‌آید به جز یکی، دو مورد گروه بازیگران شما از قبل کاملا
مشخص شده بود و به آن فکر کرده بودید. هرچند به نظرم بازی خانم بایگان و فرهی در فیلم
می‌توانست یک نوع شخصیت را به ما نمایش دهد اما بازی پیمان معادی و محمدرضا فروتن در
«نگار» می‌توانست دو وجه مختلف از شخصیت پیمان را براى مخاطب ایفا کند. این‌جا دوست
دارم کمی درباره فیلمنامه کار صحبت کنید چون به نظر می‌رسد فیلمنامه ابتدایی نسبت به
نسخه فعلی که در فیلم می‌بینیم پیچیدگی‌های بیشتری داشته و احتمال مى‌دهم که بعضی از
پیچیدگی‌های آن را برای ساخت فیلم از هم تفکیک کرده‌اید، درست است؟

وقتی با فیلمنامه‌نویسی مثل احسان گودرزی سر‌و‌کار دارید که ذهنش خیلی
باز و خلاق است مدام در طول نگارش پیشنهادهای پیچیده‌تر، ویژه‌تر و منحصر‌به‌فردتری
از او دریافت می‌کنید که بعضی از آن‌ها فقط شاید یک زیبایی دراماتیک داشته باشند که
به ساختار فیلم هم مرتبط نیستند و اتفاقا بعضی از آن‌ها هم می‌توانند در خدمت ساختار
فیلم باشند اما پیچیدگی‌های خاص خود را داشته باشند. عقیده من به عنوان کارگردان و
کسی که از نقطه پیش‌از نگارش فیلمنامه لحظه به لحظه در کنار فیلمنامه و شکل‌گیری آن
بود این است که پیچیدگی‌ها نباید منجر شود که تماشاچی چیزی از فیلم نفهمد، در حالی
که خیلی از دوستان می‌گفتند به اصطلاح داستان را ترجمه نکنید و بگذارید حتی اگر تماشاگر
چیزی را متوجه نشد، مسئله به همین شکل باقی بماند تا پخته شود و داستان در این روند،
خودش را تعریف کند، حالا اگر مخاطب متوجه بخشی از داستان هم نشد مساله‌ای نیست. شخصا
با این مساله که تماشاچی وارد سالن شود، از فیلم چیزی نفهمد و از سینما بیرون برود
مخالفم. از نظر من وقتی مخاطب برای دیدن فیلم هزینه می‌کند، نمی‌توان او را نادیده
گرفت و سهمی برای او قائل نشد. گرچه اعتراف می‌کنم برای هوشمندی و کنجکاوی سهم قابل
قبولی قائلم. داستان را تعریف می‌کنم و زمینه‌های ماجرا را به همراه کشف و شهود داستان
به عهده تماشاگر می‌گذارم تا آن را رازگشایی کند. من با این دیدگاه «نگار» را ساختم
که تماشاچی با وجود مواجه بودن با داستانی پیچیده و رازگونه، از آن سر در بیاورد مگر
این‌که موقع تماشای فیلم در حال بازی با موبایل باشد یا درگیر اتفاقات ریز لحظه‌اى
شود.

ما با رامبد جوان به عنوان کارگردانی روبه‌رو هستیم که در سابقه کاری‌اش
او را به عنوان فیلمساز ژانرمعمایی نمی‌شناسیم، هر چند که این ژانر سبک و سیاق خاص
خودش را دارد و در ایران هر کسی به سراغ آن نمی‌رود. مخاطبان آثاری را مى پسندند که
بتوانند با خندیدن به آن، ساعت خود را شاد سپرى کنند. آیا رامبد جوان از این مساله
نترسید که بهتر است ریسک ورود به ژانر معمایی در سینمای ایران را انجام ندهد؟ چون
«نگار» فیلم کم‌هزینه‌ای نیست و این خطر وجود داشت با تمام تلاشی که برای ساخت فیلم
شده به دلیل ناشناس بودن ژانر معمایی در ایران کار با شکست مواجه شود. با توجه به مسئولیت‌پذیری
و وسواس شما در کار فکر نمی‌کردید که این موضوع ترسناک باشد؟

قطعا دم‌دست ترین و بهترین کار این بود که من یک فیلم کمدی می‌ساختم.
هم برای من راحت‌تر بود که این کار را بکنم چون قواعد آن تا حدودی برایم آشناست و هم
مخاطب چنین توقعی را از من دارد و اصولا کمدی راحت‌تر می‌فروشد. نمی‌دانم قرار است
تا کی زنده بمانم اما این را می‌دانم که تا زمان زنده بودنم دوست دارم کارهای جدید
را تجربه کنم و چیزهایی را به کارنامه کاری و حتی کارنامه نمایشی حرفه‌ام اضافه کنم.
من به کمک گروه‌های همکارانم در پروژه‌های مختلف تلاش کردم که هر پروژه‌ای را در دست
می‌گیرم نکته تازه‌ای در آن به‌وجود بیاورم. از تقلید در کارم خودداری کنم و وقتی پروژه‌ای
را اجرا می‌کنم سعی دارم نوعی نوآوری در قواعد آن داشته باشم که کار جدیدی انجام شده
و با پروژه‌های مشابه متفاوت باشد. پس برای من تجربه کردن مساله مهم و لازمی است. دلیل
این‌که دلم نخواست فیلم کمدی بسازم تا به اصطلاح پولش برگردد این بود که فکر کردم باید
جدای از مساله پول سعی کنیم فیلم خوبی بسازیم که تماشاگر از آن خوشش بیاید. هرچند فیلمی
اگر خوب باشد و عوامل آن در کنار هم خوب کار کنند و اثری بسازند که با استقبال مردم
روبه‌رو شود، حداقل فروش متوسطی را تجربه خواهند کرد. من با خود این‌گونه فکر کردم
که این هزینه را صرف انجام یک تجربه می‌کنم و نهایت آن این است که بازگشت سرمایه‌ای
وجود نخواهد داشت. این به عنصر ریسک‌پذیری وجود من برمی‌گشت و در نهایت همه در کنار
هم به این نتیجه رسیدیم که این کار را انجام دهیم ولی ریسک اصلی متوجه شخص من مى‌شد
چون تمام عوامل، دستمزد خود را گرفتند و تمام هزینه‌ها هم بر عهده من بود. البته از
یک زاویه دیگر هم مى‌توان به این ریسک نگاه کرد و عنوان داشت که بازیگران یا کسانی
که در این پروژه حضور داشتند هم ریسک کردند چون در پروژه‌اى حاضر شدند که امکان شکست
داشت و حضور در چنین پروژه‌ای خوشایند هیچ هنرمندی نیست. اما همه تلاشمان را کردیم
که کار خوب بشود و خوشحالم که می‌بینم فیلم در حال تاثیرگذاری روی مخاطبان خود است.

فیلم نگار ژانر معمایی پلیسی دارد اما از نظر من به عنوان یک مخاطب ما
در حال تجربه کردن ژانر جدیدی هستیم که مثلا از نمونه نزدیک به آن برای آماده کردن
ذهن تماشاگر می‌توان به «اژدها وارد می‌شود» ساخته مانی حقیقی اشاره کرد. البته آنجا
عناصر تخیل و تفریح موجود بود اما در «نگار» دیدگاهی معمایی، پلیسی را تجربه می‌کنیم
که می‌تواند زاده تخیل باشد اما خیالی نیست. به نظر مى‌رسد ما وقتی «نگار»را می‌بینیم
در حال دیدن اثری رفتار‌شناسانه هستیم. شما در «خندوانه» هم نوع رفتار درست را از جهت
دیدن، حس کردن و لمس کردن به مردم می‌آموزید و اگر با این دیدگاه بهاین فیلم نگاه کنیم
پازل آن برای ما حل می‌شود و می‌فهمیم که ما با یک فیلم رفتارشناسانه و نه روانشناسانه
مواجهیم. نمونه این نوع فیلم‌های رفتارشناسانه در سینمای ایران بوده اما آیا «نگار»
شکل تکامل یافته ژانر معمایی، عاطفی در سینمای ایران است یا بهتر است این طور پرسیده
شود که «نگار» در سینمای ایران ژانر جدیدی را آغاز کرده یا خیر؟

ترجیح می‌دهم خیلی به این ماجرا ورود نکنم، به این خاطر که من به عنوان
یک فیلمساز معتقدم هر کسی که فیلمی را می‌سازد نباید خودش را به آن سنجاق کند یا راجع
به آن صحبت کند. این‌که این فیلم از نظر روایت تصویری و دکوپاژ از ویژگی‌ها و مهندسی‌هایی
برخوردار بوده که در سینمای ما چندان رایج نیست، و این که نیازمند حوصله، هزینه و دقت
بیشتر و البته کارگردانی پر‌محاسبه‌تری است درست است اما من به این حیطه پرخطر وارد
شدم و این فیلم را ساختم و ترجیح می‌دهم بگذارم افرادی که فیلم را دوست دارند یا منتقدین
یا علاقه‌مندان به سینما در مورد آن صحبت کنند. اگر می‌خواستیم راجع به ساختار فیلم
که در نوع ارائه محتوای آن تاثیر می‌گذارد و در واقع درک فیلم را تغییر می‌دهد، صحبت
کنیم فضای آن فرق می‌کرد و قطعا درک ما هم از فیلم متفاوت بود. شاید اگر جلسه‌ای بود
که مثلا با علاقه‌مندان به سینما مثل دانشجویان این رشته در مورد نحوه کارگردانی و
نوع دکوپاژ آن صحبت می‌کردیم بیشتر دوست داشتم در چنین بحثی شرکت کنم، ولی اگر بخواهم
به عنوان متکلم‌وحده بحث ساختاری در مورد فیلم داشته باشم ترجیح می‌دهم در چنین بحثی
شرکت نکنم.

«نگار» ساختار فرموله و دقیقی دارد و دکوپاژ متفاوتی
در سینمای ایران را در این فیلم می‌بینیم. چه بخشی و چه مقداری از این فیلم در تدوین
شکل گرفت و تدوین به ساختار نهایی کار چه کمکی کرده است؟

«نگار» فیلمی نبود که سرسری گرفته شده باشد و
تدوینگر آن را به یک ساختار که در حال حاضر می‌بینیم رسانده باشد. بهرام دهقان تدوینگر
ما از زمان بازنویسی فیلمنامه با ما همراه بود و او هم نظراتی درباره کار داشت که به
ما انتقال داد، اما تمام طراحی‌ها و راهکارها و دکوپاژ آن قبلا توسط کارگردان مشخص
شده بود. طبیعى است که تدوینگر نمی‌تواند جهان دیگری را کشف کند که کارگردان قبلا آن
را ندیده باشد و فیلم به دست تدوینگر فیلم ساخته شود.

شخصیت زن تفنگ‌به‌دست را که نگار جواهریان در این فیلم بازی کرده در نقشی‌هایی
که فقط در ژانری مثل دفاع مقدس دیده می‌شود و یا در نمونه‌های معدودی در سینمای ایران
سراغ داریم که آن نمونه‌ها هم معمولا با اغراق‌های خاص خود همراه هستند، بازی نگار
جواهریان باورپذیر و روان بود اما آیا به پایان‌بندى دیگرى فکر کرده بودید؟ پایانى
که شاید نگار در آن متفاوت زندگى مى کرد.

خیلی‌ها به من گفتند او در پایان داستان حتی یک تیر هم نخورد و از این
موضوع انتقاد کردند، خوب او قهرمان اصلی داستان بود و چه ایرادی داشت که وقتی آخرش
رسید سالم بماند. نگار تمام آنچه را که در زندگی داشته از دست داده، این که تیر هم
بخورد و باز هم لطمه بیشتری ببیند فقط پیچیدگی‌های بیهوده‌ای به داستان اضافه می‌کرد.
وقتی که می‌گویید این زندگی واقعی را فراموش کنید، فیلم ببینید و وظیفه سینما را بررسی
زندگی جامعه ندانید، عده‌ای موضع می‌گیرند. اما همین عده باید به جنبه فیلم بودن فیلم‌ها
توجه کنند و در نظر بگیرند ایرادی ندارد که همه چیز واقع‌گرایانه نباشد. اما این‌که
عده‌ای این فیلم را دوست دارند و عده‌ای آن را دوست ندارند، به نظر من خودش بزرگ‌ترین
موفقیت برای فیلم است چون حد وسطی در این میان نیست. ضمن این‌که من به شکل درازمدت
به این فیلم نگاه می‌کنم که در سال‌های بعد اگر کسی بخواهد فیلم‌های اینگونه بسازد
تا چه حد می‌تواند از تجربه‌های انجام شده استفاده کند.

مارال دوستی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است