اتفاقات خوبی در اکران مستند افتاده است | پایگاه خبری صبا
امروز ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۰۷:۳۶
حبیب باوی ساجد، مستند‌ساز:

اتفاقات خوبی در اکران مستند افتاده است

«وضعیت سینمای مستند ایران درحال حاضر همانند سایر ساحت‌های هنری، هم خوب است و هم ناخوشایند.»

حبیب باوی ساجد،
زاده
۱۳۵۹ در
اهواز، مستندساز، تهیه‌کننده و نویسنده عرب‌تبار ایرانی است.
او بیش از بیست فیلم کوتاه، نیمه بلند، مستند و داستانی
را نوشته و کارگردانی کرده ‌است و علاوه بر کارگردانی فیلم، در عرصه تولید با عنوان
مدیر تولید در چندین فیلم کوتاه هم همکاری داشته ‌است. باوی ساجد همچنین پایه‌گذار
واحد فیلمسازی در حوزه هنری خوزستان بوده و به مدت دو سال مسئولیت آن را به عهده داشته‌
است. او در عرصه داستان‌نویسی و روزنامه‌نگاری بخش هنری فعالیت داشته‌است و تاکنون
جوایزی را نیز به خود اختصاص داده‌است. برخی فیلم‌های عربی باوی ساجد از سوی منتقدین
مصری نیز مورد نقد و بررسی قرار گرفته‌اند.
او در سال ۱۳۷۳ وارد فعالیت هنری
شد و در سال
۱۳۷۵ پا
به عرصه فیلمسازی گذاشت و در سال
۱۳۷۶ نخستین
فیلم خود را با نام «از رؤیا تا واقعیت» کارگردانی کرد.
وی جدا از ساخت فیلم کوتاه،
یک فیلم بلند مستند هم درباره نویسنده برجسته ادبیات داستانی معاصر فارسی احمد محمود
با نام «قلمرنج» ساخته‌است که در آن با افرادی همچون محمود دولت‌آبادی، مسعود کیمیایی،
منوچهر آتشی، داریوش مهرجویی، یوسف عزیزی بنی طرف، محمد محمد‌علی، محمد ایوبی، محمد‌علی
سجادی، محمد بهارلو، سید عدنان غریفی، بهزاد فراهانی، ابراهیم یونسی، بابک اعطا، مینو
فرشچی و
گفت‌وگو
کرده‌است. ساختار فیلم متشکل از اپیزودهایی است که هر کدام به ویژگی خاصی از احمد محمود
و سبک نویسندگی او اشاره می‌کنند. اپیزود راوی به ویژگی‌های کلی احمد محمود در روایتگری
می‌پردازد و ویژگی‌هایی دارد که می‌توان
آن‌ها را برخاسته از رئالیسم اجتماعی، سادگی و بی‌تکلف بودن و تعهد نویسنده در تصویر
کردن مسائل پراهمیت تاریخی و اجتماعی دانست.
او همچنین فیلم مستندی ساخته است که به آغاز جنگ ایران و
عراق و اشغال روستاهای نوار مرزی ایران در خوزستان می‌پردازد و در قالب برنامه
۲۶ قسمتی «مستند از
نگاهی دیگر» تولید گروه مستند شبکه یک سیما تهیه و تولید شده است. با این فیلمساز
درباره وضعیت امروز سینمای مستند و اکران فیلم‌های مستند به گپی نشستیم که شاهد آن
هستید:

نظر شما درباره
وضعیت سینمای مستند چیست؟

وضعیت سینمای مستند
ایران درحال حاضر همانند سایر ساحت‌های هنری، هم خوب است و هم ناخوشایند. خوب است به
علت این‌که این نوع از سینما امروزه بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است، ناخوشایند
است به این علت که سینمای مستند ایران بدون متولی است. از سویی ظاهرا مرکز رسمی تهیه
و تولید سینمای مستند، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است، اما از سویی دیگر این
مرکز از دیرباز و حتی در طلایی‌ترین دوران مدیریتش همواره دچار یک خلاء بوده که همانا
عدم حمایت یکسان از تمامی مستندسازان اقصی نقاط کشور است. تنها شبکه مستند تلویزیونی
رسمی داخل کشور، شبکه مستند است اما همین شبکه هم که در شناسایی و شناساندن سینمای
مستند به مخاطب تا حدودی موفق بوده، در عرصه تهیه و تولید، روند اداری به‌شدت فرسایشی
دارد. برای مثال من تنها دیداری که با مدیر این شبکه جناب آقای سلیم غفوری داشتم، یک
دیدار بیست دقیقه‌ای بود که بیش از سه ماه پیش رخ داد. در همان دیدار با حمایت از یک
فیلم مستند از ساخته‌های خودم موافقت شد، اما عملا باگذشت بیش از سه ماه هیچ اتفاقی
برای این فیلم مستند به شکل قرارداد و دریافت پیش پرداخت نیفتاده است. حتی هنوز پیش
پرداخت اول دریافت نشده است پس شما تصورکنید تا پرداخت دوم و سوم چقدر باید این روند
طولانی باشد! روند طولانی هم طبیعتا با خودش فرسایش می‌آورد. مدیر شبکه قطعا مشکل ندارد،
معاون او هم که حتما همراهی می‌کند، سایر همکاران شبکه مستند فوق‌العاده هستند، خب،
مشکل کجاست؟ مشکل اساسی این است که روند تهیه و تولید یک فیلم مستند مثلا مستقل، باید
روند تهیه و تولید برنامه‌های درون سازمانی را طی کند. این طی کردن روند اداری برای
ساحت سینمای مستند سمی مهلک است؛ خصوصا این که تصور کنید موضوع شما، موضوعی به‌روز
است و طی یک حادثه و یا اتفاق ویژه رخ داده است. پس طبیعی است اگر زمان را مدیریت نکنیم
آن موضوع از دست می‌رود. نکته دیگری که باز هم من به تجربه آموخته‌ام، این است که برخی
از مدیران ساحت سینمای مستند به محض این که ببینند یک مستند‌ساز مدام پیگیر کارش هست،
فورا او را کنار می‌گذارند! آن‌ها به روند روتین طولانی و فرسایشی اداری عادت کرده‌اند،
حال این که یک مستند‌ساز مستقل با این تشریفات اداری بیگانه است. این عدم تفاهم دوطرفه
باعث شده وضعیت سینمای مستند ایران همواره در کش و قوس خوشایند و ناخوشایند باشد
. البته من در این میان بیشتر جانب مستند‌سازان را
می‌گیرم.

چرا فیلم‌های مستند
در سینما اکران نمی‌شوند؟

خوشبختانه طی دو
تا سه سال اخیر اگرچه به صورت کاملا محدود طلسم اکران سینمای مستند در سینماها شکسته
شده است. اما از طرف دیگر این مسئله وجود دارد که در حال حاضر سینماها به تنهایی
نمی‌توانند ملاک نمایش عمومی اثر مستند باشند. خوشبختانه مراکز خصوصی و دولتی بسیاری
افتان‌وخیزان در طول سال اقدام به نمایش آثار سینمای مستند ایران می‌کنند که این هم
شایسته تقدیر است. اما اکران سینمای مستند اگر قرار باشد با برخی آثار سینمایی روایی
یکسان باشد، طبیعی است تعداد سالن‌هایی هم که در اختیار سینمای مستند قرار می‌گیرد
باید با سینمای روایی یکسان باشد و تبلیغات اثر مستند هم به‌صورت گسترده‌ و به شکل
رایگان انجام شود یا حداقل این پروسه تبلیغات رایگان تا مرحله جا افتادن سینمای مستند
در اکران صورت بگیرد و بعد که این سینما در گیشه قدرتمند شد، خودکفا باشد. در هر صورت
من که مطلقا به نمایش مستندهایم در سینما فکر نمی‌کنم چراکه اگر ملاک مخاطب باشد، مخاطب
تلویزیون گسترده‌تر است
.

در دهه چهل مستندسازهای
بزرگی داشتیم که مستند‌های خوبی تولید می‌کردند. چرا مستندهای سینمای ایران در حال
حاضر همانند گذشته نیستند؟

هر اثر هنری را
باید در زمان خودش بررسی کرد. شما ازدهه‌ای نام می‌برید که به گواه تاریخ شکوهمندترین
دهه هنر و ادبیات ایران است. شعر در آن دهه گام‌های ناپیموده‌ای را در مواجهه با مردم
و دولت برداشت، داستان شکوه بیشتر و تکنیک قابل اعتنایی یافت، نویسندگان و شاعران بزرگ
جهان ترجمه شدند، سینمای ایران پوست انداخت و موج نو متولد شد و تلویزیون ایران مهم‌ترین
مستند‌های این کشور را تهیه و تولید کرد و تئاتر از شکوهی بی‌مثال، هم روی صحنه و هم
در نمایش‌های تلویزیونی برخوردار بود. در عین حال اتفاقات ناگواری هم در آن دهه رخ
داد که مرگ فروغ فرخزاد و جلال آل‌احمد از جمله آن اتفاقات ناگوار است. خب، حالا خودتان
را در چنین بستری تصور کنید. می‌توانید همپای آن همه تحول اجتماعی، سیاسی و هنری نباشید؟
این شد که بی‌درنگ سینمای مستند به موضوعات مهمی اعتنا کرد. از سویی دیگر تلویزیون
ملی ایران آگاهانه چتر موضوعات را بر سراسر کشور گسترانید. ناصر تقوایی را به جنوب،
منوچهر عسگری نسب را به سویی دیگر و پرویز کیمیاوی را به خراسان فرستاد، آنانی هم که
در تهران بودند، به سراغ کاوش‌های اجتماعی کمتر بررسی شده‌ رفتند. برای مثال می‌توان
از کامران شیردل و خصوصا اثر او «قلعه» و یا از محمدرضا اصلانی و کاوش‌های تاریخی‌اش،
همچنین از منوچهر طیاب و خسرو سینایی و ابراهیم گلستان یاد کرد. معتقدم باید به احترام
آن همه آگاهی و حساسیتی که در آثار سینمایی، مستند و داستانی ابراهیم گلستان وجود دارد
دست به سینه از او نام برد و کلاه از سر برداشت؛ گیریم که شخصیتش دافعه دارد، اما ما
را چه به اخلاق شخصی‌اش؟ معتقدم در کنار اعتنای دولت به سینمای مستند، مستند‌سازان
آن دهه‌ها نیز، اعتنایی شگرف به مباحث اجتماعی و ادبی داشتند و این دو مسئله به‌شدت
در کارشان مهم بود و به همین علت آثارشان هم مهم شدند. بخشی از این سخن را که گفته
می‌شود سینمای مستند امروز قابل مقایسه با سینمای مستند گذشته نیست، باید در جمع‌های
گفتمان و آگاهی بررسی کرد. به گمانم در حال حاضر کم‌ترین جمعی شکل می‌گیرد و اگر هم
صورت بگیرد در تعریف از خود یا اندیشیدن به تکنیک خلاصه می‌شود. در حالی که از خود
اندیشه غافل می‌شویم. اگر ناصر تقوایی «بادجن» را می‌سازد، عقبه‌اش ادبیات است و دمخور
شدنش با صفدرتقی‌زاده، نجف دریابندری، جلال آل احمد و احمد شاملو و ابراهیم گلستان
و نویسندگان هنر و ادبیات جنوب. نکته بارز دیگری که از سینمای مستند گذشته می‌توان
از آن یاد کرد، استناد است. سندیت مهم‌ترین عنصر سینمای مستند است. من واقعا مایل نیستم
مصداقی وارد بحث شوم، اما همه ما در حال حاضر آثار مستندی سراغ داریم که دروغ محض است.
مهم‌تراز دروغی که برخی شبه مستندسازان در آثارشان روایت می‌کنند، دروغ‌هایی است که
پس از نمایش فیلم به خورد جامعه سینمایی و منتقدان و اصحاب رسانه می‌دهند. یعنی می‌خواهم
بگویم اگر همین اندیشیدن به توجیه دروغ‌هایشان را، پیش از ساخت، مصروف اندیشیدن به
خلق اثرشان می‌کردند، فیلمشان موفق‌تر می‌شد. اصلا متحیرم که چرا فلان فیلمساز تاکید
دارد او را مستندساز خطاب کنند و چرا فیلمش را به عنوان یک اثر روایی ارائه نمی‌دهد
که قطعا اثر موفقی هم در سینمای روایی خواهد بود. بنابراین سینمای مستند امروز در کنار
تحولات خوشایندش، کمابیش فاقد سندیت است و این یک اثر مستند را زیر سوال می‌برد. اهمیت
سینمای مستند، اول به سندیت است و بعد به فرم. فکر می‌کنم سینمای مستند اول انقلاب،
یعنی اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت موفق است و علت این امر داشتن سندیت است. برای
مثال آثار ابراهیم مختاری، محمدتهامی نژاد و فرهاد ورهرام هم به گمانم در ساحت تحقیق،
پژوهش و سندیت بی‌مانند هستند. همایون امامی هم حلقه وصل و مستندسازی با حافظه شفاهی
درست و واکاوی مستند از ورای بررسی حوادث و اتفات اجتماعی، سیاسی است. مصداق‌ها فراوان
هستند و ذکر همه آن‌ها در این مجال اندک امکان‌پذیر نیست.

در حال حاضر فیلم
مستند و یا فعالیت دیگری را در دست دارید؟

من در عرصه معیشت
مستقل هستم؛ یعنی خوشبختانه به جایی وصل نیستم. وقتم مال خودم است. وقتی وقتت مال خودت
باشد، طبیعی است از هر طرف بچرخی، خوب یا بد به کار هنری مشغول می‌شوی. بنابراین، درحال
حاضر، در کنار یک سری کار‌های ادبی، ترجمه و پژوهش، بسیار علاقه‌مندم فیلم مستندی درباره
ریزگردها در اهواز بسازم. چهارسال است این پروژه را آغاز کرده‌‌‌ام، و هفت ماه پیش
پای استانداری هم در جهت حمایت به پروژه کشیده شد که متاسفانه به‌رغم امضا و دستور
استاندار خوزستان به معاونت برنامه و بودجه استان جهت تامین اعتبار، هنوز گامی عملی
برداشته نشده و عملا خودم ماند‌ه‌ام و انبوهی کاغذ و دستورات و امضاهای صدر تا ذیل
مدیران و مسئولان استان که در نهایت به قول جناب پرویز تناولی:«هیچ»
!

الهه مردانی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است