زینب تبریزی متولد
سال ۱۳۶۵ در تهران، دانشآموخته رشته تدوین از دانشکده سینما و تئاتراست. او فعالیت
در حوزه فیلمسازی را از سال ۸۵ با ساخت فیلمهای کوتا و تجربی آغاز کرد. عنوان اولین
فیلم تجربی او «هشت دقیقه بیشتر» است. وی به دلیل علاقه به فضای مستند با همکاری آقای
پالیز خوشدل، مستندی درباره پارکور و زندگی نسل جوان در ایران کرد و خروجی این کار
فیلمی به نام «سلاطین خیابانها» شد. این فیلم توانست تمامی جوایز مهم سینمای مستند
ایران را از آن خود کند.
آیا امسال
فیلم مستند تازهای ساختهاید؟
مستندی که قبلا
ساخته بودم به نام «والسی برای تهران» بود که در مورد مهرداد مهدی یکی از اولینهای
موزیسینهای خیابانی ساخته شده بود که برای یادآوری میتوانم بگویم، قطعه از او انتهای
فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی کار شد. این فیلم از مهرماه در گروه هنر وتجربه اکران میشود.
یک مستند درحال ساخت دارم که درواقع فیلم بلندی است بهنام «تمام چیزهایی که جایشان
خالیست» که البته در مرحله فیلمبرداری قرار دارد و با موضوع سرطان پستان ساخته شده
است که پیشنهاد ساخت این مستند از طرف آقای علیرضا قاسمخان؛ مشاور مدیرعامل در امور
پژوهش مرکز گسترش سینمایی مستند و تجربی به من داده شد که درواقع من برای تولید طرحهای
خودم به مرکز رفته بودم و این پیشنهاد آنجا به من داده شد و حقیقت این بود که در ابتدا
قبول نکردم چون بیشتر سوژههای من شهری بوده است. به پیشنهاد آقای قاسمخان و اکراه
شدیدی که برای ساخت این مستند داشتم به موسسه برم و با مبتلایان به سرطان سینه ارتباط
برقرار کردم که این خود موجب شد از طرف همان موسسه به یک همایش دعوت شوم. این همایش
درخصوص یک کلاس آموزشی برای خانمهایی که درگیر این بیماری هستند بود که در آنجا با
خانمی آشنا شدم سرشار ازامید و انرژی که میشد این حس را در چشمان او دید و فهمید.
درواقع بعد از دیدارهای متعدد به این نتیجه رسیدم که این من هستم که بیمارم و آنها
سالمترین افراد هستند چون انگار به یک مرحلهای از زندگی رسیدهاند و تا انتهای راه
را رفتهاند و با بهبود از بیماری، معنای زندگی واقعی را درک میکنند. درواقع آنها
تجربه بیماریای را داشتند که بسیار فراگیر است و بسیاری از زندگیها را تحت شعاع قرار
داده است. بهواسطه اینکه این بیماری به جنسیت زنان مربوط میشود و تاثیرش در زندگی
خانوادگی بسیار قابللمس است.
فکر میکنید میزان
تاثیر و انعکاسی که این فیلم در جامعه و افکار عمومی میگذارد چقدر است؟
فکر میکنم چون
موضوع بسیار مهمی است و طیف وسیع و آمار بالایی از زنان جامعه درگیر این مسئله
هستند، این مستند بتواند تاثیر زیادی در آگاهی بخشی داشته باشد. البته بهشکلی نیست
که بتوان گفت مستند علمی و آموزشی باشد که باعث پیشگیری از سرطان پستان داده شود! فیلم
حتی بهگونهای نیست که با افراد سرطانی مصاحبه گرفته شود و درواقع روایت دو زن است
که هرکدام به چه صورتی در دوران بیماری مبارزههایی علیه این دشمن خود کردهاند.
میشود گفت یک فیلم کاملا زنانه است که نشان میدهد با خدشهدار شدن هویت یک زن در
دوران بیماری یعنی با از دست دادن یک عضو بدن ممکن است آن زن دچار چه مشکلات روحی شود
و در واقع به این بخش پرداخته است. از آنجایی که فکر میکنم بههرحال فیلم کلیشهای
نیست و شاید خیلی از بخشهایی که دارد تلخ باشد، بتوان گفت از دل تلخی تاثیر بیشتری
در ذهن مخاطب گذاشته شود و یک نکته مهم اینکه نگاه من در فیلم نسبت به مبتلایان یا
بهبودیافتهها اصلا ترحمآمیز نبوده و امیدوارم این روایتی که با فرم جدید ارائه کردم،
بتواند تاثیر خوبی بجا بگذارد.
بهنظرشما جشنوارههایی
که برگزار میشود چقدر میتواند در دیده شدن فیلمهای مستند تاثیر بگذارد؟
جشنوارهها درواقع
تنها بستری هستند که مستندهایی از جنس مستندهایی که من میسازم مثل مستند قبلیام
که در مورد موسیقی خیابانی بود و درواقع میشود گفت مستندهایی هستند که تلویزیونی نیست
و دچار ممیزیهای خاص تلویزیون میشود، اکران و دیده شوند و برای مخاطبهای خاصتر
که پیگیر مستندها هستند جریان مهمی محسوب میشود و البته جوایز هم میتواند باعث شود
فیلم مورد توجه بیشتری قرار بگیرد و بعدها برای اکران در بخش هنروتجربه در اولویت
بالاتری باشد. تنها حمایتی که صورت میگیرد همان جایزهای است که جشنواره به فیلمساز
میدهد. تنها امکانی که جشنوارهها بهوجود میآورند اکرانی محدود است در دو یا سه
سانس که البته هر جشنوارهای به تبع اینکه چند سالن دارد یا چندبار میتواند فیلم
را نمایش دهد به دیده شدن فیلم کمک میکند.
میشود چنین
عنوان کرد که این فیلم از طرف نهاد یا سازمانی سفارش شده است؟
بله؛ درواقع سفارش
داده شده که فیلمی با موضوع سرطان پستان ساخته شود ولی فرمی که در اجرای این کار در
نظر گرفته شده خیلی متفاوت است از کارهایی که تا به حال ساخته شده است. داستان من دو
شخصیت محوری دارد که هر دو به نحوی درگیر سرطان پستان هستند و ساختار فیلم کاملا شاعرانه
دنبال میشود.
چقدر نهادها و
موسسهها در روند فیلمبرداری حمایت کردند و چه موانعی در روند کار بهوجود آمد؟
تا به این زمان
هیچ همکاریای از سمت وزارت بهداشت نداشتیم، بهنحوی که من یکماه تمام بهدنبال گرفتن
مجوز بودم و نتوانستم مجوز دو تا از بیمارستانهایی که جزو لوکیشن اصلی بودند بگیرم!
ازجمله بیمارستان شهدای تجریش و بیمارستان مهدیه که جزو بیمارستانهای دولتی بوده و
طی بخشنامهای که از طرف وزارت بهداشت و درمان داده شده، نمیتوان هیچ فیلمبرداریای
در بیمارستانهای دولتی انجام داد. مشکل اصلی اینجاست که اگر بخواهیم در یک بیمارستان
خصوصی فیلمبرداری کنیم هزینه بسیار بالایی باید بپردازیم و در شرایطی که برای این فیلم
بودجه زیادی داده نشده و من مستندساز نمیتوانم این هزینه را تامین کنم، چرا
باید چنین تحمیل غیرمستقیمی را بپذیرم؟ چرا فیلمی که در راستای درمان و بهداشت است
نباید از طرف وزارت بهداشت که خود متولی درمان است حمایت شود؟ من همچنان منتظر کمک
هستم و بهدنبال راهی برای ارتباط با وزیر بهداشت و امیدوارم که وزارت بهداشت در زمینه
ساخت چنین فیلمهایی که قطعا تاثیر زیادی در جامعه دارد کمی همکاری داشته باشد.
در این فیلم افراد
بسیاری به من کمک کردند و فکر میکنم تاکنون که در مرحله آخر فیلمبرداری هستیم، خودم
را مدیون این آدمها میدانم؛ از دوست عزیزم سروناز آقازمانی که ایده اولیه نوشتن
این فیلمنامه را داد، فیلمبردار بسیار عزیز محمد عاشقی که درواقع میتوان گفت یکی از
کارگردانان فیلم است تشکر ویژه دارم و همچنین علی جباری و صدابردار آقای علی علوی
بسیار ممنونم؛ تدوین هم قرار است سرکار خانم فرناز شریفی انجام بدهند به تهیهکنندگی
و کارگردانی خودم و مشاوری آذر تشکر. از تمام عوامل دخیل در این مستند تشکر ویژه دارم.
درباره نمایش فیلمهای مستند در سینما نظرتان
چیست؟
این مسئله خارج از حیطه و عمل فیلمساز است و مدیران متولی باید این اتفاق را رقم بزنند.
من تاکنون احساس نکردم این امر بخواهد بهطور واقعی شکل بگیرد.
چراکه
اگر قرار بود انجام شود برنامهریزیهای طولانیمدت صورت میگرفت و هزینههای را برای آن در نظر میگرفتند.
متاسفانه
اساسا مسئولان ما فقط انتظارات ویژه خودشان را دارند و شناختی نسبت به این مقوله ندارند. درحقیقت قبل از اینکه تصمیمی بگیریم برای اینکه هزینهای کنیم و موقعیتی برای نمایش فیلمهای مستند فراهم کنیم، باید فرهنگسازی
شود. اینکه مخاطب و انتظاراتش را بشناسیم و بعد حرکت کنیم؛ برای فیلم مستند این اتفاق
نمیافتد. اساسا در سینما و عرصه فرهنگ و هنر نمیتوان حرکت مستقل انجام داد، چراکه بهشدت وابسته به حرکتهای سیاسی و زیرمجموعهای از رفتارهای سیاسی است و این از اساس اشتباه است.
فیلمسازی در
گونه مستند چه ضرورتهایی دارد که باید رعایت شود؟
بنده فکر میکنم
ورود به سینمای مستند یا به قول شما فیلمسازی در گونه مستند، برای کسی که تازه میخواهد
به آن ورود کند ملزوماتی دارد و برای مستندسازی که چندسال تجربه کار دارد هم ساخت
مستند ملزومات دیگری دارد که مهمترینش به نظر من ورود آن فرد تازهواردِ علاقهمند
به دنیای مستند است و نکاتی که دانستنشان مهم است مثل؛ آموزش، سازماندهی افراد،
حمایتهای مالی و ایجاد انگیزه و… که همهاش مستلزم حمایت از بخش خصوصی است و
نه شبهدولتی. درحالحاضر مجموعههایی خصوصی هستند که به نظرم دارند خیلی خوب و
حرفهای کار میکنند که با سیستم خودشان بحث آموزش و بحثهای دیگر را هم دنبال میکنند.
یا مثلا شبکه مستند که در زمان آقای سرافراز تحولاتی در آن رخ داد و الان مخاطب
بالایی را به خودش اختصاص داده است. اما اصل مطلب را من چیز دیگری میدانم؛ شما
فرض کنید الان میخواهید بهعنوان یک فرد علاقهمند وارد حرفه مستندسازی شوید؛ کجا
میروید؟ جای خاصی وجود دارد که به شما کمک کند؟ سازمان صداوسیما که چند سالی است
با مشکلات عدیده مالی مواجه است، سازمانهای شبهدولتی متصل به ارگانهای نظامی هم
که اصلا پذیرای شما نیستند به دلیل اینکه با افراد مشخص و معینی کار میکنند؛
مجموعههایی مانند مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی هم در بحث آموزش اصلا بهطور
جدی ورود نکردند و در بدو ورود از شما روزمه یا تجربه چندینهزار ساله میخواهند!
حالا به من بگویید شما باید چه کنید؟ همان چیزی که اول گفتم؛ حمایت از مجموعههای
خصوصی یا اصلاح مدیریتی مجموعههای دولتی یا شبهدولتی و بعد از همه اینها باید
بررسی کرد که خود مستندساز باید چه کند؟
از نگاه شما سینمای
مستند درحالحاضر چه وضعیتی دارد؟
نسبت به
سینمایی داستانی بسیار اوضاع وخیمی دارد و اصلا به سینمای مستند هیچ توجهای نمیشود
چه در اکران در هنر و تجربه و چه در تلوزیون و تقریبا خود مستندسازان هستند که با
فعالیتهای خود چه در جشنوارههای داخلی و چه در جشنوارههای خارجی توانستهاند به
مستندسازی در سینمای ایران هویت دهند وگرنه این بخش از سینما در این سالها در
لابهلای سینمای داستانی ناپدید میشد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است