همه جا فیلمنامه “نفس” را رد کردند | پایگاه خبری صبا
امروز ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۵۰
نرگس آبیار:

همه جا فیلمنامه “نفس” را رد کردند

فيلم "نفس" سرمايه‌گذار پيدا نمي‌کرد. کار پيش توليد را شروع کرده بوديم ولي سرمايه‌گذار پيدا نمي‌شد. باز هم آقاي ايوبي به داد من رسيد. همه جا فيلمنامه مرا رد کردند. بنياد، شهرداري، همه جا رد کردند.

روایت تراژیک زندگی چهار کودک در دهه ۵۰ است ،کودکانی که رویاهایشان ویران می شود،
می سوزد ، منفجر می شود ، میمیرد. مهران احمدی در نقش پدر این چهار کودک، پانته
آ پناهی ها در
نقش مادربزرگ از قصه ای می گویند که همچنان که گوش به نریشن های فیلم می سپاری پر می
شوی از نوستالوژی های تلخ ، تاریخی که دوست
نداری دیگر براین خاک رخ دهد . «نفس» آخرین ساخته نرگس آبیار به دقیقه آخر و سکانس
پایانی که می رسد حس می کنی نفست تنگ می شود.

این فیلم از رمان
شما نشأت گرفته است؟ چقدر به رمان متعهد است؟

به رمان وفادارم،
چون رمان خیلی معتبرتر است ولی این
جا مجبور شدیم چند سکانس عالی را از فیلم کم کنیم.

انیمیشن در ساختار
و پردازش این قصه ناگهان مخاطب را از قصه
ای جدی به دنیای
کودکان می
کشد و باز
با تمام شدن بخش
های انیمیشن به فضای جدی روایت برمیگرداند و اما به
شکلی که انگار انیمشین
ها برای رسیدن مخاطب به دنیای شیرین و رویایی کودکانه و آرزوهایش
طراحی شده بود تا در آن سکانس آخر شوک را بهتر لمس کند با این حال فکر نکردید سینمای
کودک و بزرگسال را با هم خواهید داشت؟

یک مقدار ریسک بود
ولی این ریسک را پذیرفتیم چون به تاثیر آن فکر می
کردیم. فارغ از
مرزبندی که ایجاد می
کند، برای هدف ما نیاز بود پس به سمت مقصود حرکت کردیم و اکنون
به تصور جواب گرفته
ایم.

«نفس» را میتوان از آثار خوب
قصه
گوی سینما
برشمرد. پردازش ضعیف ندارد. سعی شده از تکنیک
ها درست و بجا استفاده
شود ولی یک اتفاق وجود دارد، اتفاقی که مختص این روزهاست. آن هم این
که رسانه ملی از
دو روز پیش از جشنواره به صورت پررنگ از «نفس» به کارگردانی شما و «بادیگارد» به کارگردانی
ابراهیم حاتمی
کیا بهطور ویژهتری میگوید. درحالی که این دو فیلم میتواند خیلی خوب
باشند ولی این
گونه پرداختن به این دو اثر سینمایی در کنار همه آثاری که در این
جشنواره به اکران می
رسند، میتواند شکل ضد تبلیغ گرفته یا به عبارتی دیگر اگر فیلمها به واقع هم لایق
جایزه باشند، دریافت جوایز را به سمت و سوی حاشیه بکشد. این حمایت زود هنگام صدا و
سیما از این دو اثر را چگونه ارزیابی می
کنید؟

من و کل خانوادهام به طور پررنگ
اخبار را رصد می
کنند ولی این که
شما می
گویید و پررنگ بودن
نگاه منتقدان این رسانه به شکل حمایتی به این دو اثر را ما حس نکردیم. واقعا این بحث
ها نیست. «نفس»
واقعا فیلم بدون ادعایی است. پس از ساخت «شیار ۱۴۳» و این
که حرفهایی بود که به
جشنواره نمی
رسد، نویسنده، منتقد،
سینماگر می
آوردیم و در دفتر
تولید فیلم را به آن
ها نشان میدادیم و آنها خودشان میرفتند و تبلیغ میکردند. وقتی شرایط فرق کرد و «شیار ۱۴۳» به جشنواره رسید و فیلم
پخش شد، صدا و سیما آن را پسندید و پشت آن آمد، اما فیلم «نفس» تا پیش از جشنواره زیاد
دیده نشد، منتقدان بسیار محدودی آن را دیدند. از صدا و سیما پیش از جشنواره اصلا کسی
آن را ندید. من پیش از جشنواره دیدم که صدا و سیما راجع به همه فیلم
ها صحبت میکند و اما اینکه کسانی کارهای
مرا دوست دارند، من چه گناهی کرده
ام. تلویزیون فیلمهای مرا دوست دارد و شاید فیلم نفس را دوست
داشته باشد اما این
گونه فکر کردن در مورد اینکه فیلم مورد حمایت
خاص است بی
انصافی در مورد
این فیلم است. پیشتر هم درمورد آثار من این
گونه صحبت شده بود و منتقدانی از اصل قصه
دور شده به این
که فیلم مثلا «شیار
۱۴۳» که صادقانه از احوال مادران شهید می
گفت را وابسته نام دادند. دو روز پیش در
دفتری بودم، یکی از بانوان تهیه
کننده با من تماس گرفت و گفت: شنیدیم برای شما همه درها باز شده تا هر
چقدر می
خواهید ببرید و
بخورید و بپاشید و فیلم بسازید. گفتن این حرف خیلی بی
انصافی است. فیلم
«نفس» سرمایه
گذار پیدا نمیکرد. کار پیش تولید
را شروع کرده بودیم ولی سرمایه
گذار پیدا نمیشد. باز هم آقای ایوبی به داد من رسید. همه جا فیلمنامه مرا رد
کردند. بنیاد، شهرداری، همه جا رد کردند، فارابی هم با اغماض گفت: این فیلم را می
سازیم. آقای ایوبی
آمدند جلو و ما رفتیم پیش
تولید. این در حالی است که هنوز بقیه سرمایه فیلم مهیا نشده بود.
به هر جایی دست دراز می
کردیم، پول را به ما نمیدادند. درنهایت
هم به سختی بودجه تامین شد.


فیلم حال و هوای
دفاع مقدس دارد، به نظر می
رسد بودجه اینگونه فیلمها آنقدرها از سوی ارگانهای دولتی تامین
شدنش سخت نباشد.

اتفاقا اصلا اینگونه نبود. میگفتند روح حماسی
در این فیلم نیست. من نمی
دانم پدر مریض که به جبهه میرود و ماجراهایی
که در مسیر قصه رخ می
دهد و خاتمه آن چگونه فضای حماسی ندارد.

سکانس آخر فیلم
هر آن
چه را که
باید با مخاطب امروزی از احوال دوران جنگ بگوید، با حجم زیادی از احساس بیان کرد. به
نظر می
رسد این
روزها از جنگ و دوران آن گفتن دیگر نباید از فضای جبهه باشد و این
گونه گفتن مخاطب
را بیشتر به خود معطوف می
کند. کاری که در سینمای جهان هم در خصوص قصههای سینمای جنگ
شکل می
گیرد و
روایت پردازی می
شود. بچهای در اوج شادی و زندگی و عشق و رویا و آرزو ولی درنهایت آن سکانس
آخر، دیگر سینمای جنگ چه می
تواند باشد که این قصه ندارد؟

این فیلمنامه همه
جا در ابتدا رد شد. بعد یک فردی می
آید و با من تماس میگیرد و میگوید شما حتی از
بیت رهبری هم کمک گرفته
اید. باور کنید بعد از ساخت «شیار ۱۴۳» یک ظهر نزد رهبری رفتیم
و یک خورشت کدو خوردیم و آمدیم؛ چیز دیگری نبود. حال گفتن این حرف
ها خیلی نامردی
است.

نظرتان در مورد
این
که میگویند شما حمایت
ابراهیم حاتمی
کیا را همراه دارید، چیست؟

زمان فیلم «شیار
۱۴۳» آقای حاتمی
کیا از این فیلم
خوشش آمد و به زبان از ما حمایت کرد. هیچ
کس به ما کمک مالی نکرد و پول توی جیب ما سرازیر نکرد.
ما آن فیلم را با شرایط سخت ساختیم. مثلا چون آقای حسینی سر لوکیشن ما آمده بود، پدر
ما را درآوردند و گفتند فلانی آمده سر لوکیشن شما و این
طوری شده و آنطوری شده چون وزیر
قبلی بود. بعد هم که فیلم مطرح شد و مخاطب
ها دوست داشتند، همه گفتند اینها خوردند و ریختند
و این خیلی بی
انصافی بود. من
جز پول جایزه
هایم چیز دیگری
گیرم نیامده. پول جایزه فجر و پول جایزه
ای که در تجلی اراده ملی گرفتم و خیلی از
این اتفاقات هم و سودی که در اکران کردیم و البته چیزی نبود و بیشتر هزینه
هایمان درآمد.
این
طور نبوده که پول
زیادی به من برسد. برای«نفس» هم هر کسی بود این فیلم را با بودجه پنج شش میلیاردی می
ساخت ولی ما با
کمترین هزینه
ها توانستیم فیلم
را جمع کنیم. مثلا برای سیاهی لشگرهای فیلم «نفس» در سطح شهر بنر می
زدیم. مردم به
خاطر حسی که به فیلم «شیار ۱۴۳» داشتند، می
آمدند و سیاهی لشکر میشدند. باور کنید
ما فقط به این سیاه لشگر
ها که کم هم نبودند ناهار دادیم. در سکانس روز عاشورا فقط پنج
هزار نفر آمده بودند و به آن
ها فقط غذا دادیم. برای روز رفتن شاه و آمدن امام(ره)، همه مردم
خودجوش آمدند.

بازیگر اصلی «نفس»
دختر بچه
ای هشت
ساله است که در کنار بازیگران بزرگ سینما، تئاتر، چنان بازی از او می
بینیم که فکر درگیر
توان و هنرمندی این کودک می
شود. درست است به حتم بازیگردانان حلقه مهر خود را برای رسیدن
این دختر بچه به فضای کاراکتر دور وی بسته
اند و آموزههای آنان نیز همراه
ساره موسوی بوده ولی به هرحال نمی
توان از خلاقیت و باهوشی این کودک در رسیدن
به دنیای این نقش غافل شد تا حدی که حتی می
توان به داوران
گفت: از بازی این کودک راحت نگذرید. چه شد که بین انتخاب
هایتان به ساره
رسیدید و از میان چند کودک برگزیده شد؟

حدود دو هزار بچه
را برای این نقش مورد تست قرار دادیم. ساره زیاد غریبه نبود. پدر ساره در گروه تهیه
کنندگی فیلم «شیار
۱۴۳» با ما همکاری داشت. دریکی از سفرهای اکرانی آن فیلم به مشهد، خانواده ساره که
در جریان پیش تولید «نفس» بود، پیشنهاد داد ساره را نیز مورد تست قرار دهیم. اولین
مرتبه این کودک را آن
جا دیدم. در اولین دیدار تنها مدنظر قرار گرفت. به تهران که بازگشتیم،کودکان
دیگری را نیز مورد تست قرار دادیم. پدر ساره هر از چندگاهی دوباره دخترش را برای این
نقش یادآوری می
کرد. یک بار دیگر
او را تست کردیم. این بار مقابل دوربین ایستاد. آن زمان میان تمام کودکانی که مورد
تست قرار گرفته بودند پنج کودک مدنظر بودند که درنهایت از میان همه آن
ها ساره نشان داد
که بهتر می
تواند این کاراکتر
را به تصویر بکشد و انتخاب شد.

جای یک جایزه انگار
در جشنواره فیلم فجر خالی است، آن هم توجه داوران به بازی کودکان است، البته شده که
داوارانی در دوره
هایی به نقش آفرینیهای کودکان توجه
کنند ولی کمتر این اتفاق رخ می
دهد. درست است که اکثرا بازی کودکان نشات گرفته از تلاش بازیگردانانی
است که همراه آن
ها بودهاند ولی به هرحال کودک نیز باید قدرت بازیگری در وجودش باشد که
به ایفای کاراکتر برسد. به طور مثال ساره دراین فیلم بی
نقص بازی کرده است.
عکس
العملهای چهره این بچه
در مواجهه با فضای قصه و اتفاقات فوق
العاده است و قابل
تامل. او نقش اصلی این قصه است و اکنون در جشنواره فیلم فجر به اکران در آمده است.
می
شود به
بازی این کودک که مهره اصلی قصه است توجه ویژه داشت و او را از قلم نینداخت.

به نظرم باید یک
سیمرغ بازیگری کودک در جشنواره فیلم فجر داشته باشیم که نداریم.

بازی این کودک
در کنار بازیگرانی چون مهران احمدی و پانته
آ پناهیها دیدنی است.
به واقع می
توان گفت
در بازیگری کنار آن
ها کم ندارد. چقدر از این فضاسازی و تلاش برای رسیدن به نقش از
سوی خود ساره بوده و تا چه میزان بازیگردانان او را به این قدرت بازیگری رسانده
اند؟

ساره بچهای است که باید
در موقعیت قرارش داد. من قلق
های ساره دستم آمده بود. بعد از مدتی متوجه شدم این کودک چه قلقهایی دارد که میشود از آن بازی
گرفت. این
ها را در پیشتولید و تمرینها متوجه شدم. خود
بچه یک هوش پنهانی دارد که در وهله اول به چشم نمی
آید ولی وقتی کار
شروع شد متوجه آن شدیم. بدون این
که قصه را برایش تعریف کرده باشیم انگار قصه را فهمیده بود. مثلا
در زمان ضبط سکانس کلاس قرآن، با پیشنهاداتی که داد، نشان می
داد تا حدی درجریان
فضای داستان قرار گرفته است. کلا پیشنهاد برای بازیگری هایش می
داد و جالب این
که پیشنهادات هم قابل تامل بودند. ساره بچه باهوشی بود و خوب فضای نقش را می
فهمید. ضمن اینکه من هم میدانستم چه قلقهایی دارد و چطوری
می
شود او را در موقعیتهای مختلفی قرار
داد.

قلق ساره موسوی
چه بود؟

مهربان است. مهری زیاد به دنیای
حیوانات دارد. خیلی درگیر فضای زندگی موجودات است. اسباب بازی شکل و شمایل حیوانات
را زیاد دوست داشت. جایزه تعیین می
کردم و میگفتم هر کسی این سکانس را خوب بازی کند
این اسباب بازی برای او خواهد بود. گاهی حتی سعی می
کردیم این اسباب را به او ندهیم و به دیگر کودک همبازی وی در فیلم
هدیه می
دادیم تا انگیزه برای بهتر بازی کردنش بیشتر
شود. البته باز تاکید می
کنم ساره هوش سرشاری دارد و
بازیگری را نیز خیلی زود درک کرد.

آزاده مختاری

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است